همانطور كه سه روز پيش رجانيوز با استناد به
اظهارات وزير دفاع امريكا خبر داد، در ادامه جنگ رواني و تبليغاتي در زمينه تهاجم
نظامي به كشور، پادوهاي جريان فتنه بهعنوان يكي از ابزارهاي اين جنگ رواني با دو
بيانيه به ميدان آمدند.
مرصاد
به نقل از رجا به گزارش رجانیوز، سایت رسمی یکی از سران فتنه که
از انگليس بهروز میشود، بیانیهای را تحت عنوان "جمعی از فعالان سیاسی، مدنی،
دانشجویی، دانشگاهی و روزنامه نگاران در مخالفت فعال با جنگ" منتشر كرد که در آن،
به جای تقبیح جنگطلبی غرب و تهدید مردم ایران به تجاوز نظامی، جمهوری اسلامی ایران
مسبب جنگ احتمالی معرفی شده و از مسئولان خواسته شده که هر چه سریعتر، در اقدامی
داوطلبانه تمامی فعالیتهای هستهای صلحآمیز خود را تعطیل کند! رویکردی که حتی
تندروترین مخالفان ایران در کشورهای غربی نیز جرات بیان صریح آن را ندارند و اینک
از زبان ضد انقلاب مطرح شده است.
در این بیانیه که نام تعدادی از فعالان ضد انقلاب
به عنوان امضا کننده در آن دیده میشود، صراحتا سرنوشت جریان موسوم به سبز در گروي
موفقیت غرب در افزایش فشارها علیه پیشرفت علمی و تاسیساتی ایران خوانده شده و آمده
است: «مدارا با جهان و احیاي حقوق شهروندان ایرانی به یکدیگر پیوند خورده است.
شهروندان ایرانی در کنار مطالبه حقوق اساسی می بایست در حرکت خویش فقدان درک و
آمادگی حاکمان در حل اختلافات جهانی از این جنس را زیر سوال ببرند.»
این افراد همچنین با استفاده از ادبیات سران کاخ
سفید، فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران را به "ماجراجویی و بلندپروازی هستهای"
تعبیر کرده و خواستار آن شدهاند که جمهوری اسلامی برای جلب رضایت کشورهای غربی و
برخی نهادهای بینالمللی نظیر آژانس انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل، به صورت
فوری اقدام به تعطیلی کامل فعالیتهای هستهای خود کند، اقدامي كه در واقع مطالبه
صريح طرف غربي است و در طي سالهاي دولت موسوم به اصلاحات تا تعطيلي كامل تمام
فعاليتهاي هستهاي ايران پيش رفت و طرف مقابل باز هم اصرار داشت كه حتي اين
تأسيسات بايد از داخل كشور هم جمع شود.
نویسندگان این بیانیه که افرادی مانند علی افشاری،
مهدی جامی، آرش نراقی، احمد باطبی، فريبا داودي مهاجر نيز در ميان آنها هستند، در
پایان صراحتا خود را در جایگاه سخنگوی کابینه رژیم صهیونیستی قرار داده و با بیان
این مطلب که "جمهوری اسلامی ایران یک عامل تهدید جدی برای صلح و امنیت جهانی است"،
خواستار همگرایی نیروهای ضدانقلاب داخلی با دشمنان خارجی ایران شده و آوردهاند:
«وظیفه نیروهای معتقد به دموکراسی و منافع ملی- سرزمینی ایران همسو کردن فشار های
خارجی و مبارزات داخلی است. در این میان، تنزهطلبی اخلاقی هم چاره ساز نیست!»
این همصدايي آشكار با دشمنان ملت ايران درحالی است
که بيانات روشن و صريح رهبر انقلاب كه واكنش منفعلانه وزير دفاع امريكا را نيز
برانگيخت، اين سناريو را كور كرده و با توجه به رويكرد مؤثر و تهاجمي دولت و مجلس
در زمينه سياست خارجي و مشخصاً موضوع هستهاي و منزوي شدن عناصر متمايل به غرب كه
در مقاطعي در مديريت اين پروندهها نقش داشتهاند، سطح اميدواري آنها به رخنه در
اجماع مسئولان نظام را بهشدت كاهش داده است.
علاوه بر بيانيه فوق كه عنوان آن صراحتاً درخواست
قطعنامههاي شوراي امنيت و امريكا و رژيم صهيونيستي است: "با توقف غنيسازي از حمله
به ايران پيشگيري كنيد"، يك گروه موهوم با عنوان شاخه خارج سازمان مجاهدين انقلاب
نيز در بيانيهاي، با بحران نمايي از شرايط خارجي در قبال كشور، مينويسد:
«راه پایان دادن به وضعیت وخامت بارکنونی را هنوز
به روی مسؤلان کشور باز میبیند. به باور ما عذرخواهی از رفتارهای پیشین و تمکین در
برابر اراده ملت و پایان دادن به روشهای استبدادی در اداره کشور و مشارکت دادن ملت
در اداره امور خود از طریق پذیرش انتخابات آزاد و سالم و منصفانه و در نتیجه افزایش
ضریب وحدت و همبستگی ملی تنها راه برون رفت از وضعیت مخاطره آمیز جاری است. ما
مشفقانه و دلسوزانه به حاکمان توصیه میکنیم از اصرار لجوجانه بر ادامه مسیر
نافرجام کنونی دست بردارند و از فرصتهای محدود باقیمانده هوشمندانه بهره برداری
نمایند. فرصتی که بی شک وحدت و همراهی مردم در آن جایی برای بازی های فرصت جویانه ی
و تهدیدات و طمع های کشورهای دیگر باقی نخواهد گذاشت.»
گفتنی است رجانیوز پیش از این نیز یادآور شده بود
که مهمترين هدف از جنگ رواني در زمینه القای اقدامی نظامی علیه ایران، ايجاد
اختلاف ميان مسئولان كشور در مواجهه با يك بحران خيالي و احياي جريان فتنه بهعنوان
جرياني كه ظرفيت همكاري دو سويه را دارد و ميتواند در اين شرايط منجي كشور
باشد.
در اين شرايط معمولاً عناصري از اين جريان نيز شروع
به ارسال پالسهايي را مبني بر بحراني بودن شرايط، در لبه پرتگاه قرار گرفتن كشور،
آسيب ديدن مردم از تهديدها و محدوديتها و ادعاي شرايط بحراني كشور در اثر
تحريمها، متهم كردن مسئولان كشور به ناتواني در مديريت مسائل با كمترين هزينه و
بيشترين فايده و تئوريزه كردن روند مطلوب غرب مبني بر عقبنشيني ميكنند و خود را
بهعنوان منجي اين بحران خيالي در آستانه انتخابات مجلس معرفي ميكنند.
در پاييز سال 87 نيز كه چند ماه به انتخابات رياست
جمهوري دهم مانده بود، مشابه همين سناريو عليه كشورمان اجرا شد و با صدور قطعنامه
1835، شرايط كاملاً مشابهي ايجاد شد. در عين حال، غربيها كه در طي شش سال گذشته
متوجه شدهاند كه رفتار ايران تابعي از الگوي فشار نيست، به نظر ميرسد عليرغم
تجربه ناموفق قطعنامه 1835 و متعاقب آن قطعنامه 1929 (خرداد سال 89) همچنان از
ناكارآمدي تاكتيك "صدور قطعنامه با مصرف داخلي ايران و احياي جريان فتنه" درس
نگرفتهاند و ممكن است در اين شرايط بخواهند بار ديگر تحريمهاي جديدي اعمال
كنند.