نوشته شده توسط : من
 

 


در شرایطی که مردم مظلوم بحرین چندین ماه است که در معرض بی رحمانه ترین جنایات آل سعود و آل خلیفه قرار گرفته اند و تاکنون صدها تن از آنان در سکوت حمایت آمیز آمریکا و غرب کشته و زخمی شده اند، به یکباره درگذشت هاله سحابی به اولویت سیاست خارجی غرب تبدیل شده است.

http://media.farsnews.com/Media/8810/Images/jpg/A0790/A0790612.jpg

به گزارش جهان، هاله سحابی دو روز پیش و در تشییع جنازه عزت الله سحابی دچار تشنج شد و با وجود انتقال به درمانگاه لواسان و تلاش پزشکان، ایست قلبی کرد و درگذشت.

وزارت خارجه آمریکا که درخواست کمک چندین ماهه ملت تحت کشتار بحرین را با مواضع حمایت آمیز از آل خلیفه و آل سعود پاسخ گفته، به دلسوزی برای هاله سحابی پرداخته و مرگ او را به “ماموران امنیتی ایران” نسبت است.

وزارت خارجه آمریکا به نقل از آنچه “شاهدان عینی و منابع موثق” نامیده ادعا کرده است ”هاله سحابی توسط ماموران امنیتی ایران کشته شده و آن را به قوی ترین لحن ممکن محکوم می کند.”

دولت آمریکا البته نامی از این “منابع موثق” خود نبرده است اما به نظر می رسد منظور او محافل ضدانقلاب باشد.

وزارت خارجه آمریکا همچنین گفته است به گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر درباره ایران توصیه خواهد کرد که “این حادثه را بطور کامل و در اولین فرصت ممکن بررسی کند.”

سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در عین حال درباره صحت ادعاها درباره کشته شدن هاله  تردید کرده اما گفته است، اگر این خبرها صحت داشته باشد، این امر بیانگر بی‌اعتنایی و بی‌احترامی مقام های ایرانی به شان و مقام انسان ها است.

آمریکا در شرایطی از شان و مقام انسان ها سخن گفته است که نه تنها کشتار مردم مظلوم بحرین و یمن را به نظاره نشسته است که حتی خود در صدها زندان مخوفی که مدیریت می کند، تاکنون هزاران انسان بیگناه را به تیغ شکنجه گران سپرده است.

آمریکا علاوه بر این ها، متهم به کشتار هزاران نفر از مردم بیگناه عراق، افغانستان و پاکستان است.

حمایت کاخ سفید از جنایات فجیع و بی سابقه رژیم صهیونیستی، لکه ننگن دیگری است که در کارنامه سیاه حقوق بشری آمریکا به چشم می خورد؛ واقعیت هایی که سخن گفتن آمریکا از حقوق بشر را به طنز شبیه کرده است.

گفتنی است دولت آمریکا از سال ۸۸ به حمایت ویژه سیاسی، فنی و تبلیغاتی از جریان فتنه مشغول است که اقدام تبلیغاتی اخیر آن نیز در همین راستا توصیف شده است.

 

 
دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا گفت: افکار و آرمان‌های حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی، فراتر از زمان و مکان و بصورت یک موجود زنده و پویا و سیل حرکت کرده و تاریخ معاصر خاورمیانه و شمال آفریقا و تاریخ و جغرافیای سیاسی جدید جهان اسلام را تغییر می‌دهد.
سردار سرلشکر سیدیحیی صفوی دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا، در مراسم سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام (ره) و در جمع عزاداران استان کرمانشاه در محل مسجد جامع این استان، با اشاره به نقش راهبردی حضرت امام (ره) و انقلاب اسلامی ایران در بیداری ملت‌های اسلامی جهان، گفت: برخی از شخصیت‌های بزرگ جهان و حوادث تاریخی صرفا منحصر به ابعاد مکانی و جغرافیایی محل تولد خود هستند و از نظر زمان در ظرف زمانی محدد متوقف می‌شوند.

وی ادامه داد: شخصیت‌های فوق العاده‌ای و حوادثی در طول تاریخ بشر وجود دارند که فرامکانی حرکت می‌کنند و فرازمانی تاثیر گذار هستند از یک منطقه شروع می‌شوند، اما دامنه و قدرت نفوذ آنها جهانی و پیامدها و بازتاب‌های آنان ابدی است. امام بزرگوارمان، حضرت آیت الله العظمی خمینی کبیر و انقلاب اسلامی بزرگ ملت ایران دو پدیده عظیم تاریخی هستند که به فضل و عنایت الهی در ایران بوجود آمده‌اند ولیکن صرفا به این سرزمین خاص تعلق ندارند.

صفوی با اشاره به تشکیل خاورمیانه اسلامی و تقابل آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در برابر نظام نوین خاورمیانه اسلامی و تاثیر آرمان‌ها و افکار امام (ره) در تشکیل خاورمیانه جدید، خاطرنشان کرد: خاورمیانه اسلامی هم اکنون شکل گرفته است و آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در طرح خاورمیانه خود شکست خورده‌اند، افکار و آرمان‌های حضرت امام و انقلاب اسلامی، فراتر از زمان و مکان و بصورت یک موجود زنده و پویا و سیل حرکت کرده و تاریخ معاصر خاورمیانه و شمال آفریقا و تاریخ و جغرافیای سیاسی جدید جهان اسلام را تغییر می‌دهد و این تغییرات را هم اکنون در کشورهای مصر، عراق، لبنان،‌لیبی، یمن و بحرین شاهد هستیم.

دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا، جهانی دانستن انقلاب اسلامی را از شاخصه‌های آرمان‌ها و افکار حضرت امام (ره) دانست و افزود: امام(ره) را بزرگترین رهبر انقلابی و احیاگر قرن حاضر جهان بایستی بنامیم حضرت امام (ره) این انقلاب را متعلق به همه ملت‌های مسلمان معرفی می‌کرد و به دنبال بیداری اسلامی همه ملت‌های تحت ستم در کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی بودند.

وی ادامه داد: نقش و تاثیر راهبردی حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی در درون مرزهای ملی ایران محدود نمانده و در آن سوی مرزها، در پیدایش و رشد نهضت‌ها و خیزش‌ها ملت‌های اسلامی در مناطق مختلف جهان اسلامی تاثیر داشته است.

صفوی با اشاره به نقش انقلاب اسلامی ایران، به رهبری حضرت امام (ره) در تغییر و تحول نظریه‌های سیاسی مربوط به پیدایش انقلاب‌ها، گفت: دانشمندان سیاستمداران و نظریه و نظریه پردازان علوم سیاسی با مقایسه انقلاب‌ها، مهمترین عوامل وقوع انقلاب‌ها را مسائل دنیوی و مادی و نارضایتی از وضع موجود و گسترش روحیه انقلابی و نیز نقش رهبری و ساختارها می‌‌دانستند و کمتر به نقش راهبردی ایدئولوژی و هویت بخشی و تاثیر دین و رهبری دینی در انقلاب‌ها می‌پرداختند.

دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا در پایان با بیان تاثیر و بازتاب انقلاب اسلامی بر مسائل راهبردی قدرت بزرگ، اظهار داشت: پیروزی انقلاب اسلامی راهبردهای نظام دو قطبی با دوران جنگ سرد را دست خوش تغییر کرد و نوید شکل گیری قدرت جدیدی به عنوان قدرت جهان اسلام در قرن بیست و یکم، فراهم کرد.

 

 

 

 

 


آنچه در پی می‌آید یکی از خاطرات آیت‌الله خامنه‌ای است که پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، آن را در سالروز رحلت حضرت امام (ره) منتشر کرده است.

خدا می‌داند که در طول این 10سال، فکر چنین روزی، همیشه دل ما را لرزانده بود. نمی‌دانستیم دنیای بدون «خمینی» چگونه قابل تحمل است. به همین خاطر، چندین بار به ایشان عرض کردم: دعای بزرگ من در پیشگاه خدا این است که من قبل از شما بمیرم.

در همان روز تلخ که حال امام مساعد نبود، من جمعی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی را دعوت کردم و به آن‌ها گفتم که حال امام خوب نیست؛ کار بازنگری را قدری تسریع کنیم و مژده‌ی اتمام آن را به ایشان در بیمارستان بدهیم تا دل امام شاد شود. واقعاً از تصور آن چیزی که ممکن بود پیش آید، قلب من می‌لرزید؛ صدایم شکست و نتوانستم حرفم را تمام کنم...

سخنرانی در مراسم بیعت فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 17/03/1368

 

 

 


 

 

در بیست و دومین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب اسلامی در حرم امام خمینی(ره) حضور یافته و تاکید کردند: من در جوار مرقد مطهر امام و روح امام و ارواح مطهر شهدا به خاک سپرده شده اند شهادت میدهم که ملت ما راه خود را حفظ کرده است...

  در بیست و دومین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب اسلامی در حرم امام خمینی(ره) حضور یافتند. سخنرانی ایشان ساعت 10:10 صبح آغاز و ساعت 11:10 به پایان رسید.
آنچه در زیر می‌آید، جملاتی از سخنان ایشان است:


»‫ بیداری اسلامی، حماسه‌ای است که امام خمینی(ره) انتظار آن را می‌کشیدند و مانند فروپاشی شوروی آن را پیش‌بینی می‌کردند‬.


» مکتب امام یک مجموعه کامل برآمده از اسلامیت، شامل معنویت، عقلانیت و عدالت است.


» عقلانیت و خرد امام او را به این نتیجه رسانده بود که کمترین انعطاف وعقب نشینی درمقابل دشمن به پیشروی دشمن می انجامد.


» ‫اگر به نام انقلابی‌گری، امنیت بخشی از جامعه‬ ‫ را‬ صرفا بدلیل اختلاف سیاسی‫ سلب کنیم، از مکتب امام منحرف شده‌ایم.‬


» مکتب امام، ملت ایران را از گردنه‌های خطرناک ۳۲ سال اخیر نجات داده و عزت و شرافت بین‌المللی ما را بالا برده است.


» امام به مردم تفهیم کرد آن‌ها صاحب و مالک این کشور هستند.


» دشمنان تصور میکردند با رحلت امام آغاز فروپاشی این نظام مقدس کلید زده خواهد شد، تشییع جنازه امام و حرکت عظیم مردم در حمایت از کار خبرگان آن را خنثی کرد.


» بخش مهمی از معنویت اسلام مربوط به اخلاق می‌شود و امام این مسئله را رعایت می‌کرد. امام از فرصت‌های زندگی برای تقرب به خداوند متعال استفاده می‌کرد.


» ‫اگر کسی یا جریانی بخواهد به نام عقل گرایی از ارزشهای اسلامی و انقلابی عدول کند انحراف از خط امام است‬.


» ‫مردم عزیز ما وقتی دیدند در سال ۸۸ عمق خواسته عده‌ای در روز قدس و عاشورا چه بود، به صحنه آمدند و غائله را تمام کردند‬‬.


» دانشمندان ایرانی به برکت حضور مردم، امروز در رشته‌های مهم و حساس جهانی در میان ده کشور اول قرار دارند.


» آن کسانی که میخواهند با تکیه به دین داری جامعه و جوانان را سیاست زدایی کنند این اشتباه میکنند و دچار انحرافند.


» من در جوار مرقد مطهر امام و روح امام و ارواح مطهر شهدا به خاک سپرده شده اند شهادت میدهم که ملت ما راه خود را حفظ کرده است.


» اشتراک انقلابهای منطقه، اسلامی بودن، مردمی بودن، ضد آمریکا بودن، معیارهای انقلاب‌های منطقه است.

‫‫» درباره انقلابهای منطقه‬: ‫هر حرکتی که مردمی، اسلامی و ضدآمریکایی باشد، ایران از آن حمایت میکند‬. هرجا حرکت به تحریک آمریکا انجام شود از آن حمایت نمیکنیم‬.

» میخواستند فلسطین را از نقشه جهان حذف کنند، اشتباه کردند. فلسطین باقی خواهد ماند. از بین نمیرود، تجزیه نمشود و قطعا به آغوش اسلام و مردمش برخواهد گشت.

 

 
فارین پالیسی ضمن تحلیل شیوه آمریکا برای براندازی در ایران تاکید کرد که بنیاد سوروس میلیون ها دلار صرف تغییر رژیم در ایران کرده و بخشی از آن در اختیار حامیان موسوی قرار گرفته است.

  همزمان با فروپاشی رژیم ها در مصر و تونس و آغاز جنگ در سراسر لیبی، جرج سوروس میلیاردر و سرمایه گذار ، زمان را برای ارائه دیدگاه خود درباره ایران، مناسب دید.
از اواخر بهمن 1389، بقایای جنبش سبز سال 2009 [1388] با شنیدن فریادهای دموکراسی-خواهی در کشورهای همسایه ایران در یک سری از اعتراضات به خیابان ها آمدند.
وزارت اطلاعات ایران کم تر از یک سال پیش، به صورتی آشکار حکمی را صادر نمود که بر اساس آن فعالیت حدود شصت موسسه در کشور ممنوع شد. موسسه ی «خانه ی آزادی » وابسته به وزارت امور خارجه آمریکا، «بنیاد جامعه ی باز»، موسسه ی شخصی سوروس، و «گروه دیدبان حقوق بشر» مورد حمایت مالی سوروس، از موسساتی هستند که در این حکم از آنها نام برده شده است .
این سه سازمان در کنار رادیو صدای آمریکا و رادیو زمانه (مستقر در آمستردام) همگی توسط ایران مورد تاکید واقع شده اند که بخشی از نبردی هستند که هدفش تحریک آشوب در ایران با هدف غایی تغییر رژیم آن است.
اما این موضوع به شدت مورد استقبال رسانه های غربی واقع شد و آنها اینطور وانمود کردند که ممنوعیت این سازمان های برانداز نمونه ی دیگری از استبداد نظام ایران است.
تینی ون گور ، یک متخصص آلمانی امور مربوط به سازمان های مردم نهاد (ان جی او) به رادیو اروپای آزاد / رادیو آزادی گفت: «این واقعاً مزخرف است که آنها می گویند ما تغییر رژیم ایران یا هر چیز دیگری را در دستور کار خود قرار داده ایم» .
اما این رسانه ها از یادآوری نقش سوروس و بنیاد جامعه ی بازش در نمونه های مختلف تلاش-های تغییر رژیم در نقاط مختلف دنیا که با حمایت ایالات متحده آمریکا صورت گرفته اند، خودداری می کنند.
همکاری سوروس با سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا به گذشته های دور باز می گردد، دست کم تا دهه 1980 میلادی که «اتحادیه بازرگانی همبستگی مردم لهستان» مبارزه ی خود را برای کسب آزادی، علیه مدل اقتصادی بوروکراتیک اتحاد جماهیر شوروی آغاز نمود.
از آنجا که ایالات متحده آمریکا به دنبال واسطه ای برای به راه انداختن یک جنگ نیابتی علیه قدرت کمونیستی وقت بود، از طریق سیا، بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی ، اتحادیه کارگری فدراسیون آمریکایی کارگران و کنگره ی سازمان های صنعتی شروع به سرازیر کردن پول و کمک های مالی برای این ناآرامی نمود .
سوروس و موسسه ی جوان «بنیاد جامعه باز» با پرداخت سالانه سه میلیون دلار به مخالفان در این تلاش مشارکت نموده، وزارت امور خارجه آمریکار را یاری کردند . در کنار حمایت مستقیم از جنبش همبستگی، سوروس در آن واقعه نقشی تأثیرگذارتر نیز ایفا نمود: در سال 1989 این انسان خیرخواه و نوع دوست، سرمایه ی لازم را برای گروه کوچکی شامل جفری ساکس و برخی از اقتصاددانان صندوق بین المللی پول تأمین نمود . کشور تازه آزادشده در معرض سقوط آزاد اقتصادی قرار داشت که تیم ساکس به سیاستمداران لهستانی کمک نمود تا برای فرونشاندن آشوب و مدرن کردن موفق کشور، برنامه ای را برای انجام اصلاحات اقتصادی طراحی کنند.
سراسر دوره ی منازعه، جنبش همبستگی به مرام سخت گیرانه سوسیالیستی وفادار مانده، ایجاد یک دموکراسی مشارکتی، حقوق کارگران و انتقال مالکیت بنگاه های بزرگ دولتی به شرکت های تعاونی تحت اداره ی شوراهای سازمان یافته را خواستار شده بود .
اما در زمانی که تیم ساکس (تحت حمایت سوروس) کار خود را در این کشور به پایان رساند هیچ کدام از این رویاها تحقق نیافته بود. میخ آخر بر تابوت آرمان شهر لهستانی ها زمانی زده شد که ساکس از صندوق بین المللی پول یک وام یک میلیارد دلاری را برای این کشور گرفت تا تعاونی های کارگری را با بنگاه های خصوصیِ متمایل به سرمایه داری و سیاست های تجاری حمایت کننده از تولیدات داخلی را با سیاست مرزهای باز به روی سرمایه گذاری و رقابت خارجی جایگزین کنند.
نتیجه ی این اقدامات افزایش صعودی نرخ بیکاری در کشور بود که سرانجام به واکنش منفی شدید مردم منجر شد به طوری که مردم با سرازیر شدن در خیابان ها توقف روند لیبرال نمودن اقتصاد کشورشان را فریاد زدند.
سوروس و بنیاد جامعه باز به همکاری خود با وزارت امور خارجه آمریکا ادامه دادند. «انقلاب های رنگی» شرق اروپا ــ «انقلاب گل رز» در سال 2003 در گرجستان و «انقلاب نارنجی» در سال 2004 در اوکراین ــ کمک های مالی زیادی را برای اعتراضات جوانان محور خود جذب نمودند.
این کمک ها را بنیاد اعانه ی ملی برای دموکراسی ــ عمدتاً از کانال موسسه دموکراتیک ملی و خانه ی آزادی ــ تأمین می نمود. اما بنیاد سوروس نیز بودجه های کلانی را به این جنبش های اعتراضی اختصاص داد: بر اساس برخی گزارش ها سوروس در گرجستان 42 میلیارد دلار هزینه کرد ، در حالی که در اوکراین برای فعالان جنبش، فرصت های آموزشی، مالی و شبکه ای را فراهم نمود. در هر دو مورد، انقلاب ها موفق بودند و در سراسر جهان از آنها به عنوان «موج جدید دموکراسی» یاد شد.
سایه ی سرنوشت جنبش همبستگی لهستان را می توان بار دیگر در نتایج انقلاب های رز و نارنجی مشاهده کرد. صندوق بین المللی پول وقایع گرجستان را به عنوان «یک انقلاب جمعی در حکومت با هدف تقویت تجدید حیات اقتصادی از طریق به صفر رساندن فساد، اصلاح اقتصادی شتابان، خصوصی سازی و اولویت دادن به سرمایه گذاری مستقیم خارجی» توصیف نمود .
نتیجه ی وضع اقتصادی جدید دولت های طرفدار غرب، رشد سریع هزینه ی زندگی بود و گرجستان در سال 2006 بیشترین میزان نرخ بیکاری را در میان جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی شاهد بود. در اینجا نیز بانک جهانی توصیه هایی را در جهت اصلاحات بازار نئولیبرال به دولت جدید اوکراین ارائه کرد که عمده ی آن یادآوری درخواست های آندرس اسلوند ، اقتصاددان سوئدی (و دوست نزدیک جرج سوروس) برای «خصوصی سازی مجدد» بود .

اما شرایط ایرانایران نیز مطمئناً برای کسانی که به دنبال گسترش بازارهای آزاد هستند یک هدف طبیعی می باشد: جمهوری اسلامی به صورتی متمرکز بخش عمده ای از اقتصاد خود را طراحی می-کند، بخش عمومی گسترده ای دارد، کنترل قیمت ها را اعمال می کند و برای فقیرترین شهروندان خود مواد غذایی یارانه ای تهیه می نماید.
احتمالاً مهم تر از همه این موارد این است که صنعت نفت قدرتمند ایران، ملی شده و در دستان دولت قرار گرفته است. پس از انتخابات سال 2009 [1388] میرحسین موسوی از مدل اقتصادی کشور انتقاد نموده، درخواست خصوصی سازی صنایع دولتی و دست برداشتن از «اقتصاد خیرات محور» را مطرح نمود (این اندیشه های او در تضاد آشکار با عقاید محمود احمدی-نژاد است که، به دلیل برنامه های تأمین اجتماعی خود، آراء بخش های فقیرتر جمعیت را به خود جذب نموده بود) .
پس از شکست موسوی، جوانان کشور ــ که نسبت به صحت نتایج انتخابات مردد شده بودند ــ در قالب جنبش سبز به خیابان ها آمدند و دولت را به تقلب در انتخابات به نفع احمدی نژاد متهم نمودند.
در میان این معترضان که در ایران دستگیر شدند، شخصی به نام کیان تاج بخش بود؛ او متعاقب بازداشتش به چندین اتهام جاسوسی محکوم شد. رسانه ها با بی تفاوتی گزارش دادند تاج بخش نه تنها یکی از مشاوران «بنیاد جامعه ی باز» بلکه یکی از مشترکان موجود در ایمیلْ لیست پروژه ی گلف 2000 بود.
پروژه ی گلف 2000 که به عنوان «یک پروژه ی تحقیقاتی در موضوع توسعه ی سیاسی، اقتصادی و امنیتی در خلیج فارس» توصیف شده است توسط گری سیک، معاون سابق سردبیر امور بین الملل بنیاد فورد و مدیر سازمان دیدبان حقوق بشر، بنا نهاده شد.
این پروژه از دانشگاه کلمبیا عمل می کند و بودجه ی خود را از دستگاه های نام آشنا در زمینه ی اعطای کمک های بلاعوض، مانند بنیاد فورد، بنیاد راکفلر و بنیاد جامعه، باز دریافت می کند.
ردپاهای نهان دیگری نیز از بنیاد سوروس در آشوب های ایران قابل ردیابی هستند. هم زمان با اوج گیری حوادث انتخابات سال 2009 [1388] در ایران و تشدید آن، مخالفان ایران ترجمه فارسی کتابچه ی مهم و تأثیرگذار «از دیکتاتوری تا دموکراسی» را 3487 بار از اینترنت دانلود کردند. این کتابچه دستورالعملی برای تربیت و آموزش فعالان سیاسی است که توسط جین شارپ، استاد دانشگاه هاروارد، نگاشته شده است . این کتابچه ی راهنما، که بخاطر دستورالعمل های عملی موجود در آن درباره ی چگونگی سازماندهی اقداماتی جهت تغییر ناگهانی، موثر و غیرخشونت آمیز حکومت ها، توسط معترضان در انقلاب های رز و نارنجی نیز به کار گرفته شد، بوسیله ی موسسه ی شارپ توزیع شد.
موسسه ی وی «بنیاد آلبرت انیشتین» نام دارد که بودجه ی آن را نیز «بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی» و موسسه ی تابعه ی محافظه کارش، با نام «بنیاد بین المللی جمهوری خواهان »، تأمین می کنند. شارپ پذیرفته است که موسسه اش برای ترجمه ی «از دیکتاتوری تا دموکراسی» به چند زبان، از «بنیاد جامعه ی باز» کمک مالی دریافت نموده است .
پیرو الگوی مشخصی که در اینجا می توان یافت ــ یک نهضت جوان محور و غیرخشونت آمیز با نام مستعاری رنگی، حال و هوای کاپیتالیستی اصلاحات بازار و حضور بنیاد سوروس ــ این اصلاً جای تعجب ندارد که در ایران نیز به مانند گرجستان، لهستان و اوکراین، همجواری نزدیک با بنیاد اعانه ی ملی را بتوان یافت. کِنِت آر. تیممرمن، که روزنامه نگاری محافظه کار است، درست چند روز پیش از اعلام نتایج انتخابات ایران در مقاله ای نوشت: «زمزمه هایی درباره ی یک "انقلاب رنگی در ایران" به گوش می رسد» . او ادامه داد:
«بنیاد اعانه ی ملی برای دموکراسی در طول یک دهه ی گذشته، برای اشاعه ی انقلاب های "رنگی" در جاهایی همانند اوکراین و صربستان، میلیون ها دلار صرف آموزش عاملان سیاسی در تکنیک های ارتباطی و سازماندهی کرده است».
به نظر می رسد بخشی از این پول به دست گروه هایی از حامیان موسوی، که ارتباطاتی با سازمان های مردم نهادی (ان جی او) که خارج از ایران هستند و بودجه ی خود را از بنیاد اعانه ی ملی دریافت می کنند، رسیده باشد.
تیممرمن منافع ویژه ای در ایران دارد. او مدیر اجرایی بنیاد دموکراسی در ایران ، سازمانی از مخالفان مستقر در آمریکا است که ضمناًٌ از بنیاد اعانه ملی آمریکا نیز بودجه دریافت می کند.
تنها در سال 2009 [1388] بنیاد اعانه ملی 674506 دلار کمک بلاعوض را برای فعالیت ها در ایران اختصاص داد (این در حالی است که در سال پیش از آن این مبلغ به میزان 4898000 دلار بود) . بنیاد اعانه ملی این پول ها را از آژانس توسعه بین الملل ایالات متحده آمریکا دریافت می کند که، بر طبق مدارکی که در وب سایت خود این آژانس قرار گرفته است، «سال گذشته 20 میلیون دلار کمک بلاعوض را برای گسترش دموکراسی، حقوق بشر و حکومت قانون در ایران خواستار شد» .
در سال 2008 اکثر مبالغ تخصیص داده شده ی آژانس توسعه ی بین الملل آمریکا برای پروژه های «دموکراسی سازی» در ایران، که از کانال بنیاد اعانه ملی به جریان افتاد، به مرکز اقتصاد آزاد بین المللی (بنیاد توسعه بازارهای آزاد اتاق بازرگانی آمریکا) راه پیدا کرد. بخش های دیگری از این پول به «طرح تحقیق و پژوهش ایران معاصر»، «بنیاد عبدالرحمن برومند»، و «انجمن جامعه مدنی در ایران» رفت.
در ژوئن سال 2010 جان مک کین، کاندیدای جمهوری خواهان در انتخابات گذشته ریاست جمهوری آمریکا، در یک سخنرانی مهیج در بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی، مدعی شد «شخصیت نظام ایران» به عنوان «تهدید عمیق تر برای صلح و آزادی دنیای ما» است.
مک کین راه حل خود را برای این بحران با جزئیات شرح داد: «من معتقدم تنها تغییری که می-تواند در نهایت به دگرگونی سیاست های ایران، آن گونه که ما می خواهیم، منجر شود، تغییری است که در خود رژیم ایران ــ یک تغییر مسالمت آمیز، با انتخاب و هدایت مردم ایران ــ صورت گیرد» .
مک کین ید طولایی در صحبت کردن علیه این کشور اسلامی دارد. او در یکی از اجتماعات تبلیغاتی خود در سال 2008 از قیدوبندها رها شد و به طرز عجیب و غریبی یکی از ترانه های گروه بیچ بویز را تقلید کرده، غزل «باربارا آن» را به «بمب، بمب ایران» تغییر داد.
از آن قبل تر، نام مک کین را می توان در بیانیه ی صادر شده از سوی پروژه نومحافظه کاران برای قرن آمریکایی جدید ــ گروهی از مدافعان جنگ که شهرتش را مدیون تلاش های بی امانش برای سرنگون کردن صدام حسین است ــ یافت.
این پروژه طرز تفکر خود درباره ایران را در گزارشی با عنوان «بازسازی استحکامات دفاعی آمریکا» بروز داده است:
در درازمدت ممکن است مشخص شود که ایران به اندازه ی عراق برای منافع آمریکا در منطقه-ی خلیج [فارس] تهدید به شمار می رود و حتی اگر روابط آمریکا ـ ایران بهبود یابد از دست ندادن نیروهای آینده محور در منطقه، هنوز هم یکی از عناصر ضروری در استراتژی ایالات متحده آمریکا خواهد بود که منافع درازمدت آمریکا را در منطقه به دنبال خواهد داشت .
مک کین حال که از شرکت در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری یا تقلید ترانه های پاپ فارغ شده و در نتیجه سرش چندان شلوغ نیست، رییس بنیاد بین المللی جمهوری خواهان، برنامه ی محافظه کارانه بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی، است.
همان طور که انتظار می رفت، این بنیاد روابط زیادی با گروه ها و اشخاص مخالف رژیم ایران دارد. ویلیام نوجِی که از طرف بنیاد، برای نظارت بر انتخابات سال 2004 اوکراین (درست قبل از آغاز انقلاب نارنجی) اعزام شده بود، دبیر و مسوول امور مالی بنیاد دموکراسی در ایران، که قبلاً به آن اشاره کردیم، است. در دوره ی بوش برنامه ریزی شده بود تا دیوید ام. دنهی ، یک «کارشناس دموکراسی» از این بنیاد، مسوول «اداره امور ایران» در دولت شود. اگرچه اطلاعات بسیار کمی درباره ی این برنامه ی محرمانه در دسترس است اما به نظر می رسد این مسأله با درخواست 75 میلیون دلار بودجه ی کاندولیزا رایس از کنگره در سال 2006 «برای گسترش دموکراسی و حقوق بشر در ایران» ارتباط داشته باشد .
علی رغم موضع مک کین، به عنوان رییس بنیاد بین المللی جمهوری خواهان، و تعهد آشکار او به تغییر چهره ی ایران، این نامزد سابق انتخابات ریاست جمهوری سعی کرد خود را سیاستمداری معتدل معرفی کند. در سال 2008 مک کین تبلیغات هایی به راه انداخت که سخنرانی های تئودور روزولت، موسس حزب ترقی خواه ، در آنها نقل می شد.
این در حالی بود که هفت سال پیش از آن، او موسسه ی اصلاح «یک سازمان آموزشی بی-طرف و غیرانتفاعی» را بنا نهاده بود که به موارد بحث برانگیزی چون مهاجرت، اقتصاد و اصلاح تأمین مالی مبارزات انتخاباتی می پرداخت. اگرچه پذیرش بودجه از گروه بین المللی آمریکایی از سوی این موسسه شگفتی هایی برانگیخت اما این واقعیت که بنیاد جامعه باز بیش از 50هزار دلار به این موسسه کمک نمود، از سوی بیشتر بخش ها در رسانه ها نادیده گرفته شد.

«جامعه ی باز» و ارزش های آمریکاییحال ببینیم «جامعه ی باز» چیست و ایده ای که در پس اندیشه ی سوروس و بنیادش کمین کرده چه می باشد؟ سوروس این نام را از نوشته های کارل پوپر، فیلسوف مشهور انگلیسی و استاد کالج اقتصاد دانشگاه لندن اخذ کرده است.
«جامعه ی باز» در نظر پوپر جامعه ای است که از نظر سیاسی شفاف بوده، بر بنیادهای آزادی مدنی و حقوق بشر بنا نهاده شده باشد. این جامعه نتیجه ی پیشرفت طبیعی جامعه ی بسته-ی سنتی گذشته است.
جامعه ی بسته ی سنتی از نظر پوپر گذشته برابر بود با فرهنگ هایی مبتنی بر نظام اشتراکی که ساختار خود را از اندیشه های قبیله ای یا جادویی اخذ می کرد. در این مدل نظری، شهروندان «جامعه باز» قادر خواهند بود رهبرانشان را با یک سری انقلاب بدون خون ریزی برکنار کنند و از انتقال «مسالمت آمیز» قدرت مطمئن باشند.
پوپر همچنین خود را در کنار متفکران نظریه اقتصاد آزاد، که در دوران معاصر وی در حال ظهور بودند، یافت. در 1947 پوپر به همراه والتر لیپمن ، فردریش هایک ، لودویگ فون میسز و میلتون فریدمن »انجمن مونت پلرین » را تأسیس کردند؛ هدف از تأسیس این تشکیلات، سازماندهی یک حمله متقابل علیه «سلطه دولت و طراحی مارکسیستی یا کینزی، که در حال فراگیر شدن در تمام دنیا بود» اعلام شد. این ایده ی صرف، به تنهایی عواقبی باورنکردنی داشت: به نظر می رسد ایده ی میلتون فریدمن، قاعده ی مسلط شد؛ مدلی اقتصادی که آمریکا به آن وفادار مانده و بر اساس آن در تلاشی مذبوحانه و در پوشش «گسترش دموکراسی»، به دنبال صادرات خود به سراسر جهان است. اما در ورای این، برخی از اعضای انجمن مونت پلرین به خوبی توانستند فلسفه ی کلی پشت مجموعه ی بنیادهای اعانه ملی برای دموکراسی و جامعه ی باز را قابل فهم نمایند.
سوروس و وزارت امور خارجه آمریکا به دنبال جامعه ی باز مطلوب پوپر هستند ــ انقلاب های رنگی با طرح پوپر، که مستلزم برکناری رهبران در یک انقلاب بدون خون ریزی است، همخوانی دارند ــ اما در عین حال آنها به دنبال تکمیل نمودن ایده ی پوپر با دیدگاه های والتر لیپمن، همکار پوپر در مونت پلرین، می باشند.
این لیپمن، «پیش کسوت روزنامه نگاری آمریکایی» بود که نوشت: «دموکراسی بسی مهم تر از این است که به افکار عمومی واگذار شود». برای جبران کردن این مشکل، لیپمن از نخبگانی روشنفکر حمایت می کند که مدیریت توده ها را برعهده بگیرند و مشکلات کوچک و اتفاقات عجیب سیستم دموکراتیک را حل کنند.
تحت این نظریه، دموکراسی به خودی خود، یک نوع بازی است که، بخاطر نفع همه، نیازمند سلسله مراتبی از مقامات برای اداره کردن و متقاعد نمودن افکار عمومی است. تنها با آمیختن «جامعه ی باز» سوروس و پوپر با دعوت لیپمن از یک طبقه ی ممتاز است که ما به سبک درست و مترقی آمریکایی می رسیم.
جامعه ی باز یک دموکراسی است که بر پایه ی سرمایه داری بنا شده است اما با توجه به طبیعت مسلم دموکراسی باید دست کاری شود تا از کارآیی آن مطمئن شویم. آمریکا با تشنگی و خواست مفرطش به برتری در بازار، به خود صورت طبقه ی نخبه ی روشنفکر مطلوب لیپمن را داده و اعطای «هدیه دموکراسی» را به کشورهای خودسر و متمرد بر عهده گرفته است.
شخص سوروس لزوم دست کاری را برای واقعیت بخشیدن به آرمان پوپر پذیرفته و نوشته است: اصول جامعه ی باز به صورت تحسین برانگیزی در اعلامیه ی استقلال نهاده شده است. اما این اعلامیه بیان می دارد: «ما این حقایق را نگه می داریم تا بدیهی شوند» لذا از آنجا که اصول جامعه ی باز، هر چه باشند بدیهی نیستند، پس نیاز است که چنین جامعه ای با بحث های متقاعد کننده استقرار یابد .
این چارچوب همچنین چارچوب سوروس را برای مخالفتش با دولت بوش توضیح می دهد. سوروس مخالفت خود با سیاست خارجی فاجعه بار دولت بوش را «تمرکز اصلی» زندگی خود ذکر نمود که برایش به «مسأله ی مرگ و زندگی» تبدیل شده است .
البته سوروس هیچ مشکلی با دخالت در امور کشورهای دیگر ندارد. او دست در دست وزارت امور خارجه دولت بوش در گرجستان و اوکراین فعالیت کرد. علاوه بر این او حدود 100میلیون دلار در گروه کارلیله سرمایه گذاری کرد. این گروه یک شرکت سرمایه گذاری جهانی است که به دلیل روابط محکمش با پیمان کاران نظامی، سودچیان جنگ و دولت بوش با عبارت «مجموعه صنعتی نظامی» به آن اشاره شده است .
نقطه ی اشتراک بوش و سوروس این است که هر دوی آنها به تغییرات در رژیم ها، با پشتیبانی آمریکا جهت وادار کردن اقتصاد کشورها به مدرن شدن، اعتقاد دارند. اما درباره ی فرایند رسیدن به این هدف اختلافات اساسی با یکدیگر دارند. ریشه های ایدئولوژیک بوش در کمپ نومحافظه-کاران وجود دارد که ایده ی «صلح از طریق قدرت فیزیکی» را ترویج می کنند و بر اساس آن، ممکن است آمریکا، جهت مطمئن شدن از موقعیت خود به عنوان ابرقدرت جهانی، ارتش خود را مورد استفاده قرار دهد.
سوروس و بخش عمده ای از وزارت امور خارجه این خط فکری را کاملاً احمقانه می دانند ــ از نظر آنها عقب نشینی، سرانجام، قطعی و اجتناب ناپذیر است و آمریکا مطمئناً در جنگ طولانی-مدت خسارت های زیادی متحمل خواهد شد. برای سوروس و همدستانش در بنیاد اعانه ی ملی برای دموکراسی، آزادی های توهمی جامعه ی باز نسبت به تلاش بی وقفه و تغییرناپذیر نومحافظه کاران برای راندن جهان به سمت جنگ دایمی به ریاست ایالات متحده آمریکا، که نقش نیروهای پلیس بین الملل را بازی می کند، مسیری بس عملی تر است.
البته نباید گفت بخاطر اختلافات مهمی که میان این دو گروه وجود دارد، آنها بالکل مانعه الجمع هستند. همان طور که گفتیم بنیاد جامعه باز به جان مک کین، کسی که با گروه جنگ طلب پروژه نومحافظه کاران برای قرن آمریکایی جدید همکاری می کند، پول پرداخت نمود.
علاوه بر مک کین، تعداد زیاد دیگری از روسای بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی همانند جین کرک پاتریک، فرانسیس فوکویاما و وین وبر آشکارا حمایت های خود را از نامه ها و بیانیه های پروژه مذکور اعلام کرده اند. هفده تن از اعضای این پروژه پست های کلیدی کابینه ی بوش را در اختیار گرفتند و تریبون گسترده ای را در اختیار جنگ طلبانی قرار دادند که در کل دهه 1990 دیدگاه-هایشان کنار گذاشته شده بود.
با این حال، بوش مزیت های روش های بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی را دید و بودجه ی این سازمان را پس از سال 2001، 150 درصد افزایش داد . ممکن است بوش بیش از این با ایده-آل ها و آرزوهای جامعه ی باز موافق بوده باشد که سوروس او را تحسین نموده است.
یادمان نرود هنگامی که بوش در برابر فشارهای معاونش، دیک چنی، که خواهان اقدام نظامی داخل ایران بود، مخالفت کرد، یک شکاف آشکار در میان دولت بوش ایجاد شد . بجای اقدام نظامی، بوش سیا را مأمور کرد از روش های «غیرکشنده» برای بر هم زدن ثبات ایران استفاده کند .

ایران: پرسش بنیادی
این دقیقاً سوال ایران است که به ما کمک می کند دسته بندی های ایدئولوژیک موجود در در منازعه هژمونیک آمریکا را بررسی کنیم. گروه نومحافظه کار به طور نزدیک و صمیمانه ای با منافع لابی طرفدار اسراییل در هم تنیده شده است تا جایی که تعداد زیادی از متفکران آن، بخشی از وقت خود را با لانه های صهیونیستی، همانند موسسه یهودی برای امور امنیت ملی و موسسه واشنگتن برای سیاست خاورمیانه صرف می کنند.
سیاستمداران اسراییلی به گونه ای کاملاً آشکار و غیرمبهم با قدرت ایران، که پس از فروپاشی رژیم صدام در عراق تنها تهدید واقعی برای برتری جغرافیایی اسراییل در منطقه خاورمیانه محسوب می شود، مخالفند. از همین رو اسراییل هدف خود را بر کشاندن سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا به مواجهه مستقیم با ایران قرار داده است.
همان طور که جان میرشیمر و استفان والت نوشتند:
اسراییل و لابی صهیونیستی برای جلوگیری از تغییر رویکرد ایالات متحده و منصرف کردن این کشور از جستجوی راهی برای بازسازی روابط حسنه با تهران می جنگند. آنها تلاش می کنند بجای نزدیک شدن آمریکا و ایران، سیاستی مقابله ای و غیرمولد بر روابط دو کشور مسلط شود .
همکاری آمریکا با اسراییل تأثیری گسترده بر فهم جهانی از این کشور داشته است.
اکثریت کشورهای خاورمیانه، بخاطر نقشی که ایالات متحده آمریکا در سرکوب مردم فلسطین داشته است، با این کشور مخالفند. این کشورها خود را در این موضوع در توافق با سوروس یافته اند. این توافق در نگرش، در مقاله ای به قلم سوروس با عنوان «درباره اسراییل، آمریکا و ایپک» نیز اشاره شده است .
سوروس تسلیم بودن آمریکا در برابر دولت اسراییل را «اشتباهی احمقانه» خوانده، معتقد است حل مناقشه با فلسطین به متوقف شدن دستاوردهای ژئوپلیتیک ایران کمک خواهد کرد. تا زمانی که آمریکا از آپارتاید اسراییل حمایت می کند ایران قادر خواهد بود از این موقعیت برای رسیدن به اهداف خود ــ که در نهایت به زیان ایالات متحده خواهد بود ــ استفاده کند.
زبگینیو برژینسکی ، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا و از مقامات برجسته ی بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی و خانه آزادی، بلافاصله با این ارزیابی موافقت می کند:
این تجویزهای نومحافظه کارانه که در آنها اسراییل معادل ها و هم عرض های خود را دارد، برای آمریکا و در نهایت برای اسراییل کشنده خواهند بود. این تجویزها اکثریت مطلق جمعیت خاورمیانه را به کلی مخالف ایالات متحده خواهد نمود. درس های عراق برای آنها سخن خواهد گفت. سرانجام این که، اگر پیگیری سیاست های نومحافظه کارانه ادامه یابد، ایالات متحده آمریکا از منطقه بیرون انداخته خواهد شد و این امر، آغازی برای پایان اسراییل هم خواهد بود .
برژینسکی، که همچنین به همراه سوروس یکی از اعضای هیئت گروه بحران بین المللی است، می گوید: در صورت وقوع حمله هوایی اسراییل علیه ایران «آنها باید از فضای هوایی ما در عراق عبور کنند. آیا ما صرفاً می خواهیم بنشینیم و تماشا کنیم؟» ــ برژینسکی هیچ حدسی درباره آنچه باید انجام شود نمی زند ــ «ما باید در برحذر داشتن آنها از این اقدام جدی باشیم. منظورم برحذر داشتنی است که شما تنها به گفتن اکتفا نکنید. اگر آنها شروع به پرواز نمودند شما باید بلند شوید و با آنها مقابله کنید. آنها حق انتخاب دارند که یا برگردند و یا برنگردند» .
اگر این عبارات سبب می شوند برژینسکی یک سیاستمدار صلح طلب به نظر رسد، باید گفت او هر چیزی است غیر از این. همان طور که برخی وابستگان او خاطرنشان کردند دیدگاه های او در انطباق با دیدگاه های سوروس است و او نیز هرگز ایده های سلطه ی ایالات متحده آمریکا یا برتری سرمایه داری را کنار نگذاشت.
به نظر می رسد او نیز همانند سوروس رویکرد «جامعه ی باز» را در سیاست خارجی ــ امپریالیسم پنهان در پوشش طرفداری از حقوق بشر و بسط دموکراسی ــ می فهمد.
دغدغه عمده برژینسکی موازنه ی قدرت در منطقه خاورمیانه و اوراسیا است و او اعتقاد دارد آمریکا باید آنقدر تلاش کند تا مطمئن شود هیچ کشور یا گروهی قدرت زیادی را در این مناطق صاحب نشود. با نگه داشتن موازنه قدرت در سطحی یکنواخت، آمریکا قادر خواهد بود از دسترسی به منابع طبیعی منطقه بهره ببرد. او می گوید روابط آمریکا با اسراییل به این هدف کمک نمی کند اما «بهبود تدریجی در روابط ایران و آمریکا» بسی بیشتر برای اهداف کشور آمریکا مفید است . به نظر می رسد بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی و بنیاد جامعه باز دارند تلاش می کنند دقیقاً همین کار را انجام دهند:
بنیاد سوروس کمک هایی به شورای آمریکایی ایرانی می دهد در حالی که وزارت امور خارجه آمریکا از طریق بنیاد اعانه ملی بودجه هایی را به گروهی دیگر تقریباً به همین نام، شورای ملی ایرانی آمریکایی سرازیر می کند.
شورای آمریکایی ایرانی (AIC) در سال 1997 بوسیله هوشنگ امیراحمدی، مشاور پیشین بانک جهانی، تأسیس شد و توانست سیاستمداران لیبرال برجسته ای چون دنیس کوسینیچ و سایروس ونس را با هدف فراهم آوردن «گفت وگوهایی پایدار و فهمی جامع تر از روابط آمریکا ـ ایران» به هیئت مدیران خود بکشاند. یکی از اعضای هیئت مدیران آن که شایسته ی بررسی دقیق تر است، توماس آر. پیکرینگ ، سفیر سابق ایالات متحده در سازمان ملل متحد و عضو هیئت رییسه گروه بحران بین المللی می باشد. پیکرینگ همچنین در کنار زبینگو برژینسکی ، یک کرسی مشاورت را نیز در گروه تخصصی دوحزبی سیاست خارجی با نام «مشارکت برای یک آمریکای امن» در اختیار دارد. همکاری نزدیکی که او در این گروه با برژینسکی دارد یک همکاری موثر و کارآمد است چرا که فعالیت های شورای آمریکایی ایرانی دقیقاً با ایده های برژینسکی مبنی بر بهبود روابط آمریکا و ایران انطباق دارد؛ در سال 2003 شورای آمریکایی ایرانی تلاش کرد به شکل گیری یک «معامله بزرگ» در دیپلماسی میان ایران و آمریکا ــ بر اساس پیشنهاد ایران مبنی بر یاری رساندن به آمریکا در حمله به عراق ــ کمک کند .
تلاشی که از سوی ایران برای آغاز روابط دوستانه با ایالات متحده آمریکا آغاز شد بوسیله تریتا پارسی ، موسس شورای ملی ایرانی آمریکایی (NAIC) ــ که تحت حمایت مالی بنیاد ملی اعانه برای دموکراسی آمریکا قرار دارد ــ فاش شد.
پارسی که تز دکتری خود را درباره روابط اسراییل ـ ایران و با راهنمایی فرانسیس فوکویاما و زبینگو برژینسکی نوشته است ، شورای ملی ا



:: بازدید از این مطلب : 1158

|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 14 خرداد 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: