روزنامه تهران امروز:
حجتالاسلام جعفر شجونی، عضو جامعه روحانيت مبارز با اشاره به تناقضات رفتاری و گفتاری خاتمی اظهار داشت: خاتمی باید ابتدا اتهامات وارده علیه خود در جریان فتنه 88 را پاسخگو باشد. به گزارش باشگاه خبرنگاران وی به برخی از اتهامات وارده علیه خاتمی اشاره و ادامه داد: خاتمی ابتدا باید درباره ملاقات خود با کودتاگران فتنه88 و کاریکاتوریست دانمارکی پاسخگو باشد و همچنین دلایل اتهامات وارده از جمله نقش داشتن خود در فتنه 88 و آشوب زدن به کشور را شفاف سازی کند.
شجونی با بیان این مطلب که قطعا خاتمی برای حضور در انتخابات دچار توهم و خیال واهی شده است، ادامه داد: بهطور حتم شورای نگهبان این فرد را رد صلاحیت کرده و این امر در حالیاست که ملت آگاه ایران، از گزینه خاتمی استقبال نخواهند کرد.
وی در ادامه صحبتهای سیدمحمد خاتمی را مبتنی بر کینهتوزیهای دشمنان غربی دانست و با اشاره به اینکه اظهارات خاتمی با رفتار و سابقه تاریکش تناقض فراوان دارد، افزود: وسوسه حضور مجدد خاتمی در آستانه انتخابات امری طبیعی است چراکه این فرد از بیاعتنایی و بیاعتمادی مردم رنج برده و در تلاش است تا به هر بهانهای توجه اذهان عمومی را به خود جلب کند. عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز خاطرنشان کرد: ملت ایران هیچگاه منتظر ورود مجدد شخصیتهای سوخته در انتخابات نیست چراکه این افراد انقلاب را فدای خواستهها و منافع خود کردند .
يك پايگاه اينترنتي وابسته به ضد انقلاب تقصير شكست فتنه سبز را به گردن موسوي و كروبي و اصلاح طلبان انداخت و اپوزيسيون را در اين زمينه تبرئه كرد.
هامون به نقل از کیهان:
«خودنويس» با بيان اينكه چشم اسفنديار جنبش سبز را يافته، مي نويسد: پس از 22بهمن 88، جنبش در خيابان كاملا فروكش كرد. اين به معني عقب نشيني و نااميدي از سران جنبش بود. موسوي و كروبي كه پيش از انتخابات سال 88 به هيچ روي پيشينه اي در پدافند از حقوق شهروندي و انتقاد جدي از حكومت نداشتند و به همين دليل نيز از غربال شوراي نگهبان گذر كرده بودند، با اعلام نتايج انتخابات، ناگهان بر روي موج سوار شدند و رهبران جنبش سبز نام گرفتند. بخشي از مردم اين دو را با ترديد و بي اطميناني مي نگريستند و برخي از آنها به علت كم اطلاعي و اينكه سالهاي اول انقلاب را درك نكرده بودند، به ستايش اين دو پرداختند و يا آنان را به چشم نردباني براي بالا رفتن از ديوار جمهوري اسلامي ديدند. گرچه اين دو تن از مواضع آغازين خود در سه سال گذشته كوتاه نيامدند ولي ادعاي آنها درباره وفاداري به نظام بخش بزرگي از بدنه جنبش را به سردرگمي و سرخوردگي دچار نمود.
نويسنده اين تحليل خاطر نشان مي كند: به مرور جمعيت معترضان كاهش چشمگيري پيدا كرد و براي فراخوان هاي بعدي عملا هيچ كس استقبال نكرد. بدين ترتيب به نظر مي رسد جنبش سبز به پايان خود نزديك شده است. پس از حصر خانگي موسوي و كروبي مباشران و مشاوران اين دو در رسانه هاي برون مرزي آفتابي شدند و پس از سال ها همراهي با جمهوري اسلامي، داعيه مديريت اپوزيسيون را نمودند. اينان آغاز به صدور فرمانهاي ناهماهنگ و بي برنامه براي كشاندن افراد به خيابانها كردند قابل پيش بيني بود كه از فراخوان اين اصلاح طلبان استقبال نشود و جنبش به تدريج به افول برسد. با نگاهي بي غرضانه به جنبش سبز و تحليل رويدادهاي سه سال گذشته، چشم اسفنديار اين خيزش كه موجب ناكامي آن شده است معلوم است؛ اول خواسته رهبران جنبش با خواسته بدنه و تنه اصلي جنبش در يك راستا نبود. در حالي كه موسوي از «دوران طلايي امام» سخن مي راند، هواداران جنبش شعار «جمهوري ايراني» به جاي «جمهوري اسلامي» مي دادند دوم، جنبش رهبر داشت ولي رهبري نداشت. فراخوان براي آمدن به خيابان بدون داشتن برنامه و راهبرد، جز ريزش نيروها و فرسوده كردن، پيامد ديگري نداشت.
اين سايت همچنين حزب مشاركت، نهضت آزادي، جبهه ملي، سازمان مجاهدين (منافقين) و گروه هاي سلطنت طلب را فاقد توانايي اداره جنبش معرفي كرد.
صبح امروز خبری در سایت باشگاه خبرنگاران، مبنی بر برگزاری شب شعر با حضور حامی فتنه و هوادار خواننده مرتد در دانشگاه شهید بهشتی به همت سازمان نظام پزشکی درج شد که واکنش هر دو نهاد را به همراه داشت.
سیرنیوز از باشگاه خبرنگاران؛ با وجود هشدارهای متعدد به مسئولان برخی نهادها مبنی بر عدم دعوت و همکاری با مهدی موسوی و حلقه نزدیک به او برای انجام فعالیت های فرهنگی، اما همچنان در فضای مجازی شاهد این هستیم که مسئولان فرهنگی برخی از نهادها بدون توجه به هشدارها کماکان از این فرد دعوت به عمل آورده و او نیز با حضور در جمع های فرهنگی هر روز دامنه حلقه فاسد خود را گسترده تر می کند. در آخرین نمونه از اطلاع رسانی باشگاه خبرنگاران در این خصوص، صبح امروز خبری در سایت باشگاه خبرنگاران با عنوان "دعوت از شاعر مبتذل نویس و حامی خواننده مرتد، این بار در دانشگاه شهید بهشتی! + اسناد" را درج کرد. در پی درج این خبر در سایت باشگاه خبرنگاران بود که روابط عمومی سازمان نظان پزشکی و روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی با ارسال توضیحاتی برگزاری هر گونه برنامه شب شعر را از اساس تکذیب کردند و باشگاه خبرنگاران هم به دلیل رسالت خبری خود توضیحات هر دو نهاد را در خبر فوق درج کرد. اما خبرنگار وبگردی باشگاه خبرنگاران که از برگزاری چنین برنامه ضد فرهنگی در دانشگاه بهشتی که به همت سازمان نظام پزشکی برگزار می شود مطمئن بود با گذشت و گذاری در فضای مجازی به نتایج جالبی رسید. در اولین نمونه از تائید خبر امروز صبح(18 آبان ماه 1391) باشگاه خبرنگاران، گویا مسئولان سایت سازمان نظام پزشکی فراموش کرده بودند اطلاع رسانی خود در خصوص برگزاری شب شعر را از روی سایت خود حذف و یا خبر مورد نظر را اصلاح کنند(خبر نظام پزشکی را اینجا ببینید). اما در موردی دیگر، خبرگزاری ایسنا با انتشار آنچه در سایت سازمان نظام پزشکی آمده پیش خبری از حضور عنصر ضد فرهنگی،حامی فتنه و هوادار خواننده هتاک به ائمه معصومین(ع) را روی خروجی خود فرستاده بود که با مطالعه آن خبر کاملا مشهود است که سازمان نظام پزشکی برای حضور مهدی موسوی برنامه ریزی کرده و همچنین دانشگاه شهید بهشتی نیز شرایط و محل برگزاری به اصطلاح شب شعر با حضور این عنصر را فراهم آورده است(لینک خبر خبرگزاری ایسنا را اینجا ببینید). سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چرا مسئولان سازمان نظام پزشکی و دانشگاه شهید بهشتی به فردی مانند مهدی موسوی که حمایت او از جریان ورشکسته فتنه و خواننده هتاک کاملا مشهود است تریبون و فضای به اصطلاح فرهنگی اختصاص می دهند؟ و البته اگر از ماهیت اصلی وی و گروهک نفاقش آگاهی نداشتید (که به نظر ما اینطور بوده است)چرا قبل از همکاری برای برگزاری برنامه،دادن سالن و...فقط چند دقیقه ای را برای شناخت هویت واقعی وی (حتی نه به وسیله استعلام مراجع زیربط) ،از طریق جستجوی اینترنتی وقت نگذاشتید؟ و سوال مهمتر اینکه، با وجود مشهود بودن اصل خبر برگزاری این برنامه و اختصاص زمان و فرصت به فردی مانند مهدی موسوی چه چیز را تکذیب می کنید؟
ارگان گروهك ملي- مذهبي به بررسي موضع متناقض و فريبكارانه محافل اپوزيسيون در قبال هاشمي رفسنجاني پرداخت و سود و زيان نزديكي به وي را بررسي كرد.
هامون به نقل از کیهان:
پايگاه اينترنتي «ملي- مذهبي» كه از پاريس مديريت مي شود، در تحليل خود با عنوان «هاشمي؛ مهره اي سوخته، سوزاننده» نوشت: رفتار هاشمي و آنچه كه بر فرزندان او رفته اپوزيسيون (از جمله جريان ملي- مذهبي) را بر سر تصميم گيري مي نشاند. پرسش اساسي اين است كه با هاشمي چگونه بايد رفتار كرد؛ او كه در كارنامه اش قلع و قمع «ديگران» را به طور پررنگ دارد و در تصميم هاي بزرگ از جنگ تا اتفاقات سال 67، قتل هاي زنجيره اي [!؟] و... جزو تصميم سازان بوده و اكنون با دموكراسي خواهان افق مشترك پيدا كرده است.
نويسنده در ادامه مي پرسد: تكليف چيست؟ آيا بايد تاريخ هاشمي را به فراموشي سپرد يا اين كه به طور تاكتيكي فعلا در مورد او سكوت كرد تا اگر زوري دارد ضربه اش را به حكومت بزند و بعد كه نوبت خود او رسيد به حسابش رسيد، يا اين كه اصولا تاريخ او را فاش گويانه بر سر كوي و برزن فرياد زد و از هر سازش و حمايتي از او تن زد؟ جايي از مهندس سحابي ديدم كه گفته بود بزرگترين ايثار آن است كه يك مبارز از شرفش [!] هم براي آرمانش بگذرد و اين پارادوكسي سخت و ويرانگر است. حنيف نژاد زحمت دوستانش را بر گردن گرفت و سرافراز سينه به گلوله سپرد در حالي كه احتمالا در خود احساسي از سرافرازي داشته است، از ميان شوق و عشق دوستانش بدرقه مي شود و در برابر جوخه اعدام مي ايستد و گردنكشانه فرمان آتش مي دهد. اما اگر مجبور مي شد براي نگهداشتن سازماني كه چون خويشتن دوستش مي داشت با ساواك همكاري اي نسبي بكند و خود را و شرفش را به باد يغما بدهد چه حالي پيدا مي كرد.
ارگان گروهك ملي- مذهبي ادامه مي دهد: حال تكليف با هاشمي چيست، اگر بر اين باشيم كه بايد پراگماتيستي عمل كرد و به فراخور وضعيت، وزن قدرت را سنجيد و موضع خود را تعيين كرد؛ خيلي زود مي توان به اين رسيد كه پس حمايت از هاشمي به صلاح است. چرا كه او به نسبتي به تحقق خواسته هاي ما نيز كمك مي كند فارغ از اين كه ديگران در مورد ما چه فكر مي كنند و اگر آرمانخواهانه عمل كنيم هرگز به زير علم كسي چون هاشمي نخواهيم رفت چرا كه عملكرد او با آب كوثر هم پاك نخواهد شد و همدستي با او دامن آدمي را آلوده مي كند!
اين سايت وابسته به تقي رحماني و رضا عليجاني (دو عنصر فراري فعال در فتنه سبز) در ادامه تحليل خود نوشت: مي توان پرسش چه بايد كرد را در دو ساحت طرح افكند، در ساحت اخلاق و ديگري در عرصه سياست. بدين معني كه در يك سطح مي توان به خوبي و بدي اين رفتار و ارزش آن انديشيد و در سطحي ديگر به تبعات و نتيجه اين كنش در عرصه عمل و به طور مشخص در عرصه سياسي. در ساحت اخلاق پرسش اين است كه آيا گذشتن از خطاهاي كساني از اين نوع اخلاقي است و آيا چشم پوشي از كرده هاي اينان خود ظلمي نيست در حق آناني كه مظلوم واقع شده اند؟ و در ساحت سياست پرسش اين است كه آيا حمايت از هاشمي و ناديده گرفتن تاريخ و رفتار گذشته او مي تواند كمكي به پيشرفت در بستر دموكراسي بكند؟ هرچند پرسش دوم نفي سوال اول نيست اما پاسخ منفي به آن حداقل اين است كه آدمي را از پاسخ دادن به سوال دوم رها مي كند.
نويسنده مي افزايد: در عرصه اخلاق نگارنده معتقد است هرگز نبايد از گناه اينان گذشت اما بايد با ايشان تاكتيكي برخورد كرد يعني در برابر گناهان شان سكوت كرد تا وقت آن برسد. بنابراين چونان كه كنشگري با اين فرض در برابر امثال هاشمي سكوت كند اما يا هاشمي موفق نگردد تا وضعيت را تغيير دهد و يا سوژه در اين ميان وقتش به اتمام برسد و از بين برود، ايده در بيضه ميرد و سوژه نيز هرگز نمي تواند خود را و رفتارش را توجيه نمايد. چرا كه به كاري دست زده و آبرويي از خود به باد فنا داده كه بازگشت ناپذير است. بنابراين اين ميدان سخت خطرناك است.
سايت ملي- مذهبي در ادامه نوشت: اما در عرصه عملي كه تمركز بيشتري بر آن وجود دارد، هاشمي ارزش اين ريسك را ندارد چرا كه او از قدرت افتاده و توان تاثيرگذاري خويش را از دست داده است، پيش فرضي كه مي تواند اپوزيسيون را به حمايت از او وادارد در دوراني كه او كانديداي رياست جمهوري بود، درست بود، چرا كه در آن موقع اين استعداد در او بود كه قدرت را تصاحب كند و مثمر ثمر باشد. اما در اين شرايط به دلايلي كه خواهد آمد هرگونه حمايتي از او رنج بيهوده بردن است.
ارگان وابسته به گروهك نفاق ملي- مذهبي در پايان نتيجه گرفت: «در مختصات جديد، هاشمي و امثال او [...] اصلا داراي قدرت و نفوذي نيستند تا بخواهند تاثيري بگذارند. البته هاشمي در دوران رياست بر خبرگان اين نكته را فهميده بود و به زودي فهميد كه نظام بازي را برده است. هرچند در ناكامي او نقش يارانش را نيز نبايد از نظر انداخت. كساني كه هاشمي روي آنها حساب باز كرده بود و فقط قدرت و منافع ناشي از آن را مي بينند نه آرماني در سر دارند و نه ميلي براي فداكاري. از اين رو اتخاذ موضع حمايت از هاشمي فقط ريختن آبرويي [!؟] است كه با واسطه سالها در اپوزيسيون به دست آمده است. هزينه اي كه فايده اي نخواهد داشت. از اين رو اگر اين پيش فرض ها را بپذيريم اپوزيسيون بايد در برخورد با هاشمي ترديد و درنگ بيشتري به خرج بدهد.
عضو شوراي مرکزي جامعه روحانيت مبارز گفت: وسوسه حضور مجدد خاتمي در آستانه انتخابات امري طبيعي است چراکه اين فرد از بياعتنايي و بياعتمادي مردم رنج برده و در تلاش است تا به هر بهانهاي توجه اذهان عمومي را به خود جلب کند.
سیرنیوز از باشگاه خبرنگاران ، حجتالاسلام جعفر شجوني با توجه به تناقضات رفتاري و گفتاري خاتمي اظهار داشت: خاتمي بايد ابتدا اتهامات وارده عليه خود در جريان فتنه 88 را پاسخگو باشد. وي به برخي از اتهامات وارده عليه خاتمي اشاره کرد و افزود: خاتمي ابتدا بايد درباره ملاقات خود با کودتاگران فتنه 88 و کاريکاتوريست دانمارکي پاسخگو باشد و همچنين دلايل اتهامات وارده از جمله نقش داشتن خود در فتنه 88 و به آشوب کشيدن کشور را شفافسازي کند. حجتالاسلام شجوني با بيان اينکه قطعا خاتمي براي حضور در انتخابات دچار توهم و خيال واهي شده است، ادامه داد: به طور حتم شوراي نگهبان اين فرد را رد صلاحيت کرده و اين امر در حاليست که ملت آگاه ايران، از گزينه خاتمي استقبال نخواهند کرد. وي اظهارات محمد خاتمي را مبتني بر کينهتوزيهاي دشمنانان غربي دانست و با اشاره به اينکه اظهارات خاتمي با رفتار و سابقه تاريکش تناقض فراوان دارد، افزود: وسوسه حضور مجدد خاتمي در آستانه انتخابات امري طبيعي است چراکه اين فرد از بياعتنايي و بياعتمادي مردم رنج برده و در تلاش است تا به هر بهانهاي توجه اذهان عمومي را به خود جلب کند. عضو شوراي مرکزي جامعه روحانيت مبارز خاطر نشان کرد: ملت ايران هيچگاه منتظر ورود مجدد شخصيتهاي سوخته در انتخابات نيست چراکه اين افراد انقلاب را فداي خواستهها و منافع خود کردند.
برادر شهيد نظري گفت: تنها چيزي که از پيکر برادرم باقي مانده بود يک جمجمه و يک عدد استخوان شانهاش بود.
هامون به نقل از باشگاه خبرنگاران:
گروهک تروريستي منافقين طي اعمال جنايتکارانه بسياري از هم وطنان بيگناهمان را به کام مرگ کشاندهاند بر همين اساس با يکي از خانواده قربانيان ترور به گفتگو نشستيم که متن آن در ذيل آمده است.
عليرضا نظري برادر شهيد داود نظري در گفتگو با خبرنگار ما گفت: شهيد نظري به همراه ديگر هم رزمانش با 5 ماشين که حاوي مهمات جنگي بود از شهر قروه در کردستان به سمت سنندج در حرکت بوند که ناگهان توسط منافقين محاصره ميشوند.
وي افزود: برادرم از دوستانش ميخواهد تا با ترک محل متواري شوند، و خودش پشت تير بار دوشکا مينشيند تا حمله تروريستها را دفع کند و توسط آن جنايتکاران به شهادت ميرسد و از جزئيات نحوه شهادتش بيخبر هستم.
نظري ادامه داد : برادرم از سال 59 تا 82 مفقود الاثر بود و پدر و مادرم بارها براي يافتن نشاني از او چند بار به کردستان رفتند تا شايد بتوانند خبري از فرزندشان بگيرند که تلاش آنها بينتيجه ماند.
نظري اظهار داشت: برادرم هنگام شهادت 19 ساله بود و در ابتدا به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و پس از شروع جنگ به جبهه رفت.
وي افزود: ظهر يکي از روزهاي مرداد ماه سال 82 زمانيکه از محل کار به منزل آمدم متوجه حضور همه اهالي خانواده شدم که با گريههايشان مرا نگران کردند که در جواب گفتند پيکر برادرت پيدا شده است.
برادر شهيد در پايان خاطر نشان کرد: بعد از ظهر همان روز پيکر برادرم به پزشکي قانوني برده شد که ما نيز براي ديدن پيکر پاکش به آنجا رفتيم اما تنها چيزي که از برادرم باقي مانده بود يک جمجمه، يک عدد استخوان شانهاش بود.
:: بازدید از این مطلب : 296
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3