وقتی سریال های رسانه ملی ضد فرهنگ حجاب می شوند
در سریالی نشان داده میشود که برای دختر خانواده خواستگار آمده و دختر با چادر مشکی در جمع حاضر میشود. معلوم نیست نویسنده یا کارگردان سریال در کجا چنین چیزی را دیده که آنرا به تصویر میکشد. در حالی که افرادی امثال ما با وجود سالها زندگی در بین خانوادههای مذهبی و چادری، تا به امروز نه چنین چیزی را دیده یا شنیدهایم. و یا نشانداده میشود که ساعت هفت صبح است و خانم خانه از اتاق خواب...
چند وقتی است که طرح ارتقای امنیت اجتماعی در سطح کل کشور در حال اجراست. سیاست اتخاذ شده در انجام این طرح نیز برخورد قانونی با متخلفانی است که به هر نحوی، امنیت و آرامش جامعه را برهم میزنند. از همان آغاز به کار این طرح، خیلی از دلسوزان انقلاب و نظام عنوان داشتند که برخورد قانونی با این اتفاقات تا جایی ممکن است که بخواهیم در مقابل ناهنجاریهایی مثل زورگیری، دزدی، تعرض به نوامیش و... بیاستیم. اما از آنجا که یکی از مهمترین بخشهای این طرح، برخورد با پدیدۀ بیحجابی است و چون علت اصلی وقوع این پدیده، فقر فرهنگی عمومی و عدم وجود مکانیزم تربیت انسان دینیست، برخورد قهرآمیز با افرادی که دچار این معضل شدهاند نه تنها دردی را دوا نمیکند بلکه باعث وخامت این شرایط نیز میشود.
به عبارت دیگر، تا وقتی که زیربنای فرهنگی پذیرش حجاب اسلامی در بین عموم ترمیم نشود، نمیتوان با توسل به اجبارهای قانونی امید داشت که در بلندمدت شاهد بهبود شرایط حجاب در جامعه باشیم. این در شرایطیست که نه تنها تلاش موثری در جهت رفع معضلات فرهنگی این پدیده توسط متولیان آن انجام نمیشود بلکه شاهد تعارض تولیدات فرهنگی ایشان با آنچیزی هستیم که در طرح ارتقای امنیت اجتماعی مدنظر است. یعنی از یکسو نظام قانونی ما خواستهای را بر مردم تحمیل میکند که زیربنای فرهنگی آن از جمعیت لازم برخوردار نیست و از سوی دیگر نظام فرهنگی ما چیزی را بازتولید میکند که نه تنها در تضاد با جهتگیریهای نظام قانونیست بلکه ضد آنرا تبلیغ میکند.
برای مثال به جایگاه پوشش برتر (چادر) در رسانۀ ملی و طرح ارتقای امنیت اجتماعی نگاهی بیاندزیم. آنچه بدیهی است آن است که متولیان طرح مذکور در نظر دارند تا حد ممکن (البته اجباری برای تحقق آن ندارند) چادر به عنوان اصلیترین حجاب خانمها تبدیل شود. یعنی نقطۀ ایدهآل ایشان آن است که قریب به اتفاق خانمهای ایرانی نه تنها از حجاب مطلوب برخوردار باشند بلکه تمایلی به سمت استفاده از چادر در ایشان بوجود آید و آنرا به عنوان نوع پوشش خود برگزینند. اینکه چنین چیزی مدنظر طراحان این طرح قرار دارد نقطۀ مثبتی است که باید از آن حمایت کرد، زیرا در صورت تحقق این امر سطح توقع جامعه از حجاب بالاتر میرود و در شرایطی که همه خواهان استفادۀ چادر از سوی خانمها هستند میتوان انتظار داشت که شاهد کاهش بدحجابی در جامعه باشیم و حداقلهای رعایت حجاب در سطح بالاتری قرار گیرد.
ولی افسوس که همۀ اینها در حد ایدهآل باقی میماند و رنگ اجرا به خود نمیبیند زیرا یکی از مراجع فرهنگی جامعۀ ما که نقش اساسی در جا انداختن معیارهای فرهنگی در بین عموم دارد، نه تنها نمایش مطلوبی از چادر را به مخاطبین خود ارائه نمیدهد که غیرمستقیم مبلّغ بیحجابی در جامعه نیز میشود. برای روشن شدن این موضوع خوب است که نگاهی بیاندازیم به نمایش چادر در رسانۀ ملی. منباب این موضوع و ایراداتی که بر سیمای جمهوری اسلامی در به تصویر کشیدن حجاب برتر وارد است چند نکته را میتوان برشمرد که عبارتند از:
1. اکثر مواقع وقتی مشغول دیدن برنامهای از تلویزیون هستیم که در آن خانمی از پوشش چادر استفاده کرده است، خانمهای خانه به نحوۀ چادر سر گرفتن ایشان ایراد میگیرند و میگویند که معلوم است این بازیگران بلد نیستند که چطور باید چادر سر بگیرند. به این ترتیب از ارج و قرب چادر در بین خودِ چادریها میکاهند چه برسد به افرادی که اصلاً حجاب مناسبی ندارند و با مشاهدۀ استفادۀ نادرست از آن، از علاقۀشان به آن کم میشود. مثلاً در یکی از سریالهای رمضانی امسال شاهد این بودیم که دختر خانم تا قسمتهای اول چادر به سر میکرد، اما چه چادر سرکردنی؟ "هیچکدام از برجستگیهای وی توسط چادر پوشانده نشده بود" معلوم است در این شرایط، زنی که از حجاب مناسبی برخوردار نیست در مقایسۀ خود با این زن مثلاً باحجاب چادری، فرقی بین خود و او نمیبیند. و یا اینکه بسیاری از این زنان چادری به شدت آرایش و گریم کرده اند که اساسا شایسته یک «بانوی محجبه» نیست.
2. اصولاً در دنیای امروز بین روی پردۀ نمایشهای مختلف پخش شده از رسانه با پشتپردۀ آنها ارتباط وجود دارد به نحوی که خیلی از ببینندگان در جستجوی این هستند که بدانند فلان بازیگر سینما در زندگی واقعیاش چگونه زندگی میکند یا نظر بهمان کارگردان در مورد یک پدیدۀ سیاسی چیست. دقیقاً به همین دلیل است که شاهد رویش و گسترش نشریات زرد در جامعۀ مطبوعات هستیم. حال در این شرایط میبینیم که قریب به اتفاق بازیگران خانمی که از چادر در سریالها و فیلمها استفاده میکنند، با چهرهای کاملاً زننده در سایر شئون رسانهای حاضر میشوند و به این ترتیب تمامی نمایش چادر در رسانه را به استهزا میگیرند و پذیرش آنرا در بین مخاطبین به حداقل میرسانند.
مثلاً خانمی که تا دیروز در امریکا زندگی کرده و در چند فیلم و سریال غربی، با ظاهری نامناسب خود را نمایش داده، یکهو سر از وطنش درمیآورد و هنوز نیامده، در یک سریال پرمخاطب در نقش یک خانم چادری به ایفای نقش میپردازد. شما خودتان را جای جوانان این مملکت بگذارید. آیا ایشان باید عکسهای نامناسب این خانم بازیگر را باور کنند یا چادر سرکردنش را؟ فکر نمیکنم رسانۀ ملی به هیچ طریق دیگری میتوانست اینگونه به همۀ حزباللهیها بخصوص خانمهای چادری که در سختترین شرایط حجاب خود را حفظ کردند توهین کند.
3. یکی دیگر از ایرادات وارد به نمایش چادر در رسانۀ ملی، زمان یا مکان استفادۀ آن در سریالهاست. به طور مثال در سریالی نشان داده میشود که برای دختر خانواده خواستگار آمده و دختر با چادر مشکی در جمع حاضر میشود. معلوم نیست نویسنده یا کارگردان سریال در کجا چنین چیزی را دیده که آنرا به تصویر میکشد. در حالی که افرادی امثال ما با وجود سالها زندگی در بین خانوادههای مذهبی و چادری، تا به امروز نه چنین چیزی را دیده یا شنیدهایم. و یا نشانداده میشود که ساعت هفت صبح است و خانم خانه از اتاق خواب، با چهرهای خوابآلود بیرون میآید و این در حالیست که چادر مشکی به سر دارد. شما قضاوت کنید، چقدر دیدن این صحنه مضحک است و اصلاً نمیتوان آنرا پذیرفت. چه برسد به اینکه بخواهیم از آن به عنوان تبلیغ چادر نام ببریم.
4. ایراد قدیمی و هنوز حل نشدۀ دیگر این نمایش، افرادی هستند که در رسانۀ ملی به قاموس یک خانم چادری در میآیند. در اکثر سریالها، افراد کم سواد با شأن اجتماعی پایین و وضعیت اقتصادی نامناسب چادری بوده و در مقابلشان شاهد کسانی هستیم که به عنوان نمونه و الگوی جامعه معرفی میشوند اما نه تنها چادری نیستند بلکه از حداقل سطح حجاب برخوردارند. البته این سالها مشکل نام برده بهبود یافته و سریالهایی هم بودند که در آن خانم چادری از شخصیت مناسبی برخوردار بوده اما اولاً؛ به دلایل بالا همچنان باورپذیر نیستند و ثانیاً؛ رگههایی از این مشکل همچنان باقیست.
مثلاً علت چادر به سرکردن "مرجان گلچین" در سریال "سه دنگ سه دنگ" بسیار مبهم است و جای سوال دارد که چرا باید خانمی که قرار است شخصیتی هجو شده را بازی کند که پر از لودگی است و از طرف دیگر با کلی مشکل خانوادگی و اقتصادی دست و پنجه نرم میکند و سرآخر در ریسک سفر به اروپا شکست میخورد باید چادری باشد اما دختر وی که آنهمه مامانی است و از قضا زندگی خوبی هم نصیبش میشود و وارد اشتباهات خانوادهاش نمیشود، چادری نیست. البته منظور این نیست که نیت سوئی در پس این نمایش وجود داشته و به عمد چنین چینشی ایجاد شده اما اشتباهیست که رخ داده و موید این نکته است که در رسانۀ ملی وسواس لازم برای این مقوله وجود ندارد.
این موضوع را حتی می توان در دادگاه ها هم دنبال کرد. اگر گذرتان به دادگاه و دادگستری افتاده باشد و یا در فیلمهای مختلف، زندان رفتن آدمها را دیده باشید، حتماً متوجه شدهاید که ورود خانمها به این مکانها به قید استفاده از چادر است. و این در حالیست که عموماً افراد مشکلدار گذرشان به چنین جاهایی میافتد و عموم اینها از وضعیت اخلاقی درستی برخوردار نیستند. حال معلوم نیست فلسفۀ استفاده از چادر در این مکانها چیست؟ اگر قرار است حجاب آنها در این مکان رعایت شود، چه دلیلی وجود دارد که چادر، ملعبۀ دست ایشان قرار بگیرد و در حد ابزاری در دست افراد دونپایه پایین بیاید؟ آیا نمیتوان پوشش موجود آنها را به شکل دیگری تغییر داد و اصلاً تغییر کوتاه مدت این پوشش چه لزومی دارد و خود این کار، بیارزش کردن و موقتی نمودن حجاب نیست؟ البته به خوبی می دانیم که این عمل در دادگاه ها به دلیل وجود پاره ای از محذوریت ها است اما به نظر می رسد مضرات فرهنگی و اثرگذاری آن در سطح جامعه در طولانی مدت بیشتر باشد.
در هر صورت متصدیان فرهنگی جامعه باید بدانند که تنها راه گسترش حجاب در بین عموم و ارتقای وضعیت آن از راه تربیت دینی آدمها و ساخت انسان دینی است که این کار مقولهای فرهنگی بوده و باید از راه تولیدات هنری-رسانهای و انقلاب در نظام آموزشی به انجام این مهم پرداخت. البته این کار نیازمند متخصصان خود است و ایشان بهترین مرجع، مجری و ناظر چنین کارهایی هستند و کارهایی نظیر تشدید قوانین در بهترین شرایط مسکنی برای دردهای فرهنگی موجود هستند و لاغیر.