نوشته شده توسط : من
قانون در اندیشه مقام معظم رهبری"سیرنیوز": مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، مقوله قانون در اندیشه مقام معظم رهبری را مورد واکاوی و تحلیل قرار داد.
به گزارش سیرنیوز به نقل از روابط عمومی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، گروه مطالعات بنیادین حکومتی این مرکز اعلام کرد: قانون از ضرورت های زندگی اجتماعی بشر است و فقدان آن بی نظمی ، نابسامانی و هرج و مرج را به دنبال خواهد داشت.
جوامع گوناگون با مبانی فکری و ایدئولوژی های متفاوت با دریافت های متنوعی از مفهوم قانون، سعی در تنظیم قوانینی برای اداره جامعه خود داشته اند. اصل مشترک همه این دریافت ها آن است که قانون، قاعده ای الزام آور است که ایجاد حق و تکلیف می کند و همگان موظف به اطاعت از آنند. در تفکر غربی، قانونگذاری حق مردم دانسته شده و مجالس قانونگذاری منتخب مردم، عهده دار این امرند. در نظام جمهوری اسلامی ایران، امر قانونگذاری حق خداوند متعال دانسته شده است و در قالب مردم سالاری دینی ، مجالس منتخب مردم، عهده دار وضع قوانین و فراهم آوردن سازو کار قانونی در چارچوب تعالیم وحیانی شده اند. امر ولایت در تفکر اسلامی تنهااز آن خداست و از همین رو تنها او منحصرا و اصالتا قانونگذار است و هر نوع قانونگذاری از غیر او، نیازمند اجازه گرفتن از او خواهد بود. در این صورت قانونگذاری پیامبران الهی ، ائمه اطهار (ع) و نیز ولی فقیه در عصر غیبت، در امتداد قانونگذاری خداوند دیده شده است. این گزارش می افزاید: از نظر مقام معظم رهبری، قانونگذاری در مجلس شورای اسلامی، توسط نمایندگان ملت در راستای ولایت الهی قابل بررسی است و نمایندگان مجلس مکلفند، این نمایندگی را از طریقی که در قانون اساسی برای مجاری اعمال ولایت الهی معین شده، اعمال کنند. بر این مبنا لازم است نمایندگان مجلس در ایفای وظیفه قانونگذاری خود، قانونی را به تصویب برسانند که از مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی برخودار باشد. از دیدگاه مقام معظم رهبری، مشروعیت قوانین در گرو انطباق آن ها با شرع بوده و مقبولیت شان در گرو معطوف بودن به نیازهای مردم است. از نظر ایشان، قوانین در جمهوری اسلامی ایران تحقق بخش ضوابط اسلام و جاده حرکت به سمت اهداف و نرم افزار اداره کشور است. از این رو لازم است از برخی اوصاف و ویژگی ها برخودار باشند تا بتوانند اهداف خود را تامین کنند. از سویی عادلانه بودن ، استحکام و ثبات، کارآمدی، شفاف و به روز بودن ، داشتن تناسب با نیازهای کشور، جامع و مانع بودن از جمله اوصافی است که یک قانون مطلوب باید از آن ها برخودار باشد. از دیدگاه مقام معظم رهبری ، قانون پس از آن که به لحاظ شرایط و ضوابط، توسط مجلس شورای اسلامی وضع و به تایید شورای نگهبان رسید، جزء حدود ا... است و همگان باید خود را ملزم به اطاعت از آن بدانند و برای نیل به این مهم لازم است، فرهنگ قانون گرایی در کشور بین همگان اعم از مسئولین و مردم نهادینه شود. با تحقق این امر، قوانین می توانند هدف از وضع خود را که تامین سعادت دنیوی و اخروی شهروندان یک جامعه است، تامین کنند و بر پایه آن ها کشور و جامعه اسلامی در برابر دیدگان همه مردم جهان ، الگو و نمونه شود.
این ها سر و ته یک کرباس اند"سیرنیوز": جبهه ی اصلاح طلبان که پیش از سال هزار و سیصد و هفتاد و شش با ریا کاری و حرکات خزنده خود را به سکان اجرایی مملکت رسانند و قدرت را قبضه کردند، نتوانستند به آن دوریی ها ادامه دهند و در نهایت در سال هشتاد و هشت و انتخابات ریاست جمهوری آن زمان، چهره ی واقعی خود را نشان دادند و به قول معروف، پرده ها بر افتاد!
به گزارش سیرنیوز؛ اما پس از آن همه هتک حرمت نظام و دل شاد کردن دشمنان انقلاب و مردم ایران، گروهی از اصلاح طلبان خود را آماده ی ورود به انتخابات ریاست جمهوری کرده اند. این ها در سخنرانی ها و مصاحبه های خود نه از جریان فتنه اعلام براعت می کنند و نه کارهای آن ها را تقبیح می کنند. بلکه به نوعی موش و گربه بازی، می خواهند خود را متفاوت جلوه داده و قانونمند اعلام کنند. پرسش این جاست که چرا تا کنون به صورت مشخص و واضح اعمال و رفتار سران فتنه را محکوم نکرده اید؟ چرا فکر می کنید که شورای نگهبان باید شما را تایید صلاحیت کند؟ با کدام سابقه و با کدام رفتار دشمن ستیزتان؟ وظیفه ی شورای نگهبان این است که در این لحظات حساس، هر گونه فتنه را از نطفه خفه کرده و به آنان امکان اظهار وجود و بازی کردن با آبروی مردم را ندهد. برخی از چهره ای اصلاح طلب که هنوز از ملت عذر خواهی نکرده اند، به دنبال ورود و نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری بر آمده اند. باید به این ها فهماند که تا زمانی که از ملت پوزش نطلبیده باشند، نمی توانند دوباره به عرصه ی سیاست کشور بازگردند. این انقلاب آسان به دست نیامده است که آسان از دست برود.
استراتژی انتخاباتی اصلاح طلبان آن چه که مشخص است، جریان شکست خورده ی اصلاح طلب، به دنبال آن است تا کسانی را به میدان بفرستد که تاکنون کمتر رسانه های بوده اند. چهره هایی که برای مردم شناخته نیستند و همین عدم شناخت، روزنه ی امیدی است تا امکان به دست گرفتن قدرت را برای آن ها هموار کند. به عبارت دیگر، برجسته کردن افراد کمتر شناخته شده برای عموم مردم و فرستادن آن ها به شورای نگهبان برای تایید صلاحیت، استراتژی اصلی اصلاح طلبان است. این ها تلاش می کنند که به هر شکل ممکن وارد شوند و قدرت را به دست بگیرند. در این جا هوشیاری شورای نگهبان لازم است و نباید در برابر هجمه ها دلسرد شود. این افراد اگر چه برای عموم مردم ناشناخته و یا کمتر شناخته شده هستند، شورای نگهبان آن ها را کاملا می شناسد. این افراد یا نماینده ی مجلس هستند و یا سمتی داشته اند که شورای نگهبان از گذشته و حال آن ها با خبر است. پس باید قاطعانه عمل کند.
اصولگرایان قلابی و خواص بی بصیرت در اردوگاه اصولگرایان هم هستند کسانی که راهنمای چپ می زنند و به راست می روند! کسانی که یا از جریان فتنه حمایت می کنند و خود را اصولگرا می نامند و یا سران فتنه را تطهیر می کنند و یا به دنبال نفاق در جریان اصولگرایی هستند. جبهه ی اصولگرایان، پیش از هر اقدامی باید چنین افراد بی بصیرتی را از کنار خود دور کرده و آن ها را به حاشیه براند تا به نام اصولگرا و اصولگرایی، حرفی نزنند و سخنی نگویند. جریان نفاق سابقه ای به درازای تاریخ بشر دارد. در هر دوره ای و در عصر تک تک انبیای الهی، جریان نفاق وجود داشته است. از سامری و گوساله اش تا منافقانی که در جنگ احد، به تفرقه اندازی مشغول بودند و تا برگزار کنندگان سقیفه، همه و همه نشان هایی است که باید برای ما درس عبرت شود. اما خواص بی بصیرت را هر چه بیشتر باید از مصادر و مقامات کشوری دور کرد تا نتوانند تاثیر گذار باشند. خواص بی بصیرت، حتی اگر منافق هم نباشند، باز هم صلاحیت ماندن در قدرت و هواداری از جریان فتنه را ندارند. جریان فتنه مرده است و به تاریخ پیوسته است. کسانی که بخواهند آن جنازه ها را زنده کنند، خود هم خواهند مُرد. مردم تطهیركنندگان اصحابفتنه را جزو فتنهگران ميدانند/بعد ازاینهمه خیانت سرانفتنه، زمینهای براگروه سياسي: زمينه سازي براي تطهير سران فتنه آن هم در آستانه يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري اين روزها در حالي از سوي برخي از همراهان نظام اسلامي مطرح ميشود، كه مردم بارها و به انحاء مختلف رسيدگي به جرايم و خيانتهاي آنها را از مسئولان مطالبه كردند. حجت الاسلام و المسلمین کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران در گفتوگو با رجانیوز ضمن تبیین ابعاد فتنه 88 با شفافسازی گناه بزرگ سران فتنه و جریانهای وابسته به آنان به تشریح نگاه مردم با این افراد و همچنين وظيفه شوراي نگهبان در صورت حضور نمایندگان آنان در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری پرداخت. متن كامل اين گفتوگو در ادامه آمده است. بعد از این همه خیانت زمینه ای برای خدمت باقی مانده است؟! یکی از مسائلی که متأسفانه امروز و در آستانه انتخابات به آن پرداخته میشود، بحث کمرنگ کردن گناه نابخشودنی سران فتنه است. نظر شما درباره اين قبيل اظهار نظرها چيست؟ سران فتنه در رفتارهايي که پس از انتخابات از خود نشان دادند، به آشوب و نا امنی دامن زده و از این که نظام و مملکت از بین برود و نفوسی در این میان پایمال شود، هیچ باکی نداشتند. لذا گناه، گناه کمی در پیشگاه پروردگار متعال نبود و اين گناه عنوانهای فقهی مختلفی پیدا کرد و هم این که محارب بودن برخی افراد مشخص شد. آن کسانی که افراد مسلحی را به جان جامعه انداختند و کارهاي ناپسند بعدی را به وجود آوردند، کسانی بودند که فضا را برای جامعه ناامن کردند. سران فتنه بدانند که مردم با همه بزرگواری و کرامتی که دارند، نسبت به این افراد اوج ناراحتی و نارضایتی را دارا هستند. این افراد نه تنها به نظام ضربه زدند، بلکه اگر ملی باشند، به ملیت هم ضربه زدند؛ سران فتنه به آسایش عمومی و امنیت کشور آسیب وارد کردند. منشأ اجتماع همه منحرفین شدند و برای همه دشمنان نظیر سلطنت طلب، بهایی، منافق و تروریست زمینه فعالیت فراهم کردند و همه این ها جمع شدند و نتیجه این جمع شدن به صورت مسائلی نظیر شکستن حرمت ماه مبارک رمضان ظهور و بروز پیدا کرد. در ماه رمضان افرادی به حمايت سران فتنه در ملأ عام روزه خواری کردند و حرمت نماز جمعه را شکستند و دیدیم که زنان آنچنانی(بی بندوبار) و مردهای بی اعتقاد با کفش در نماز حضور پیدا کردند و در جایگاه نماز جمعه علیه مقدسات دهن کجی کردند.فتنه گران به هیچ چیزی رحم نکردند، در مسجدی نارنجک انداختند، با شعارهای زشت به مقدسات، حضرت امام و حضرت آقا با پاره کردن تصاویر این بزرگان بیحرمتی کردند؛ فتنه گران باز هم به این مسائل اکتفا نکردند و در روز عاشورا به حضرت سیدالشهدا علیه السلام جسارت کردند و سران فتنه عوض این که این حرکت ها را محکوم نمایند، از این آشوبگران به عنوان خداجو یاد کردند. سران فتنه با این اعمال بسیار بسیار زشت از هیچ جایگاهی برخوردار نخواهند بود. مردم چگونه می توانند با این افراد دوباره سر یک سفره بنشینند و عدهاي بیان کنند که این فتنه گران می توانند به ما خدمت کنند؟ بعد از این همه خیانت زمینه ای برای خدمت باقی مانده است؟ ملت از شورای نگهبان می خواهند نماینده جریان های وابسته به فتنه تأیید صلاحیت نشود یکی از دغدغههایی که ممکن است مردم ولایتمدار و خداجوی میهن اسلامی در آستانه انتخابات داشته باشند، بحث حضور افراد وابسته به سران فتنه، جریان اصلاحات و حتی برخی از ساکتین فتنه 88 است، آیا درخواست مردم از تأیید صلاحیت نشدن افرادی که در دشمنی با نظام سنگ تمام گذاشتند، توسط شورای نگهبان خلاف حق است؟ ملت توقع دارند که تمام گروههایی که در فتنه، سران فتنه را همراهی کرده و توبه نکرده و آنان را تأیید کردند، شورای نگهبان اینها را نپذیرد و اگر احیانا کسی از قلمروی آنها بتواند وارد انتخابات شود خود مردم نسبت به این افراد آگاهانه برخورد میکنند.مردم همان مردم نهم دی هستند که بدون نیروی انتظامی و دولت خود بساط فتنه گران را جمع کردند و دارای ویژگیهای ایماني، عاشق اباعبدالله، ولایت مدار و وفادار به امام و راه امام هستند ـ که رکن راه امام ولایت فقیه است ـ و مردم با همه وجود ولایت فقیه را پذیرفتهاند و با خون خود و شهدانشان این اصل الهی را آبیاری و ریشهدار کرده اند، بنابراین یقینا مردم در انتخابات به عنایت خداوند متعال و امام هشتم(ع) حماسهای بزرگ خواهند آفرید و هم حضورشان دشمن شکن خواهد شد و هم نمیگذارند زمینهای برای فتنه گران فراهم شود.قبل از فتنه، افرادی که با بیگانه ساختند و در مجلس تحصن کردند و در 18 تیر آشوب برپا کردند، بدانند که مورد رصد مردم بوده اند و مردم کاملا این افراد را میشناسند و با این ها سر آشتی ندارند و نخواهند داشت. برخی ندانسته خطی را تأیید میکنند که خط مقابله با نظام است آن دسته از افرادی که در آستانه انتخابات به دنبال تطهیر سران فتنه هستند، چه اهدافی را دنبال میکنند؟ افرادی که به دنبال تطهیر اصحاب فتنه و سران آنان هستند بدانند این کارشان تأسفبرانگیز است، چرا که برداشت مردم از کار این افراد این خواهد بود که خود این افراد در فتنه دست داشتهاند و این بسیار برایشان بد است. این مواضع جدیدی که برخي از افراد گرفتهاند را حمل بر غفلت می کنیم، حیف است که به این افراد با سوابق درخشانی که دارند، انگ مقابله با نظام بچسبد، بلکه آنان ندانسته خطی را تأیید میکنند که مقابله با نظام است. برخی خواص در نظام بودند که احتمال رهبر شدنشان وجود داشت ولی از غافله مردم جاماندند یکی از مسائلی که در فتنه 88 علی رقم تأکید رهبر انقلاب بر روشنگری و بیان حقیقت برای مردم پیش آمد سکوت برخی از خواص بود. نگاه مردم به اين ساكتين چگونه است؟ بصیرت مردم ایران، بصیرتی مثل زدنی است، نیازی به نخبگان ندارند، همیشه دیده ایم که مردم در جلوی حرکتها هستند و نخبگان را به دنبال خود می کشانند؛ این خواصی که در جریان های مختلف مخصوصا در فتنه 88 سکوت کردند بدانند که از غافله جا میمانند و خودشان ضرر میکنند و به هیچ جایی نمیتوانند آسیب برسانند. خیلیها در این نظام بودند و حتی از دانهدرشتها بودند و احتمال رهبر شدنشان وجود داشت ولی از غافله مردم جاماندند و هیچ آبی، از آب تکان نخورد چه برسد به این خواص ساکت که هیچ کاری نمی توانند بکنند.با گذشت زمان، خطوط برای مردم بیشتر نمایان می شود، زاویه گرفتن جریان انحرافی از ولایت و از خط مردم امری بدیهی است، الحمدالله خدای متعال در اثر زلالی و شفافی خون شهیدان، نفس پاک حضرت امام و عبودیت محض حضرت آقا که عبد صالح خداوند هستند، اثری را نمایان کرده است که مردم باورشان آمده است و خط ولایت را خط امیرالمؤمنین عليهالسلام میدانند و کاری به حاشیهها ندارند؛ مردم پرچم و پرچمدار را میبینند لذا هر کسی زاویه گرفته، یقینا تنها از ولایت زاویه نگرفته است از خدمت زاویه گرفته و به مردم جفا کرده است و مردم هم دقیقا اینها را تشخیص می دهند. مردم ما به حمد الله آگاه هستند، نهم دی خودشان را نشان دادند آنجا که غیر از حضرت آقا، یک عکس از مسؤولان و سایر افراد نبود؛ بدین معنا که تمام حواس ها فقط به نقطه مرکزی نظام و نایب امام زمان، ولی امر بود و امروز هم همین مردم توجه دارند که چه افرادی زاویه گرفته اند و جفا کرده اند. امیدوارم که خداوند متعال این ثبات قدم را به ما و مردم عنایت کند.سرکار خانم گفت اینجا بهایی، فتنهگر و ... داریم و من وکیل آنها هستم
یکی از نمایندگان بازدیدکننده از اوین گفت: سرکار خانم فائزه هاشمی با افتخار گفت اینجا بهایی داریم، زندانی فتنه، امنیتی و سیاسی داریم و من وکیل همه آنها هستم.
صفر نعیمی نماینده مردم آستارا و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، به جوابیهای که فائزه هاشمی از زندان به او داده پاسخ داد. وی درباره این اظهار نظر که او را به نام فائزه بدون نام خانوادگی در مصاحبهها نام برده است گفت: بنده نه تنها با نام خانوادگی بلکه با عنوان سرکار خانم فائزه هاشمی از ایشان یاد کردهام. وی همچنین درباره رد اعتراض به غذا از سوی فائزه هاشمی در بازدید نمایندگان از زندان اوین گفت: ایشان به بحث غذا اعتراض داشتند. نعیمی ادامه داد: من جواب همه را در یک جمله دادم که اینجا زندان اوین نیست بلکه هتل اوین است چرا که از نظر بهداشت و درمان، پزشکی، داروخانه، برنامه غذایی، استراحت، محل اسکان، تختخواب، تلویزیون و مرکز ورزشی لوکس و در حد هتل بود. این نماینده مجلس ادامه داد: گفته بودند اگر هتل است قسمت نعیمی هم بشود که باید بگویم کسانی که مجرم باشند در مقابل جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و مردم قرار گیرند و در حق آنها ظلم کنند، زندان قسمتشان میشود. اگر من هم روزی روبروی مردم قرار گیرم و در مقابل انقلابی که حاصل خون شهدا، آزادگان، جانبازان و مفقودان است بایستم جایگاهم شاید جایگاه دیگری باشد. وی درباره بند دیگری از جوابیه فائزه هاشمی که گفته بود از او به عنوان سرکرده زندانیان یاد شده است گفت: خود سرکارخانم با خنده جواب میداد و نمیدانم که دستش به کجا بند است که با کمال افتخار میگفت اینجا بهایی داریم، زندانی فتنه، امنیتی و سیاسی داریم و من وکیل همه آنها هستم و آنچه هست را من میگویم و اگر چیزی از قلم افتاد به من یادآوری کنند. در ادامه خود خانم فائزه هاشمی یک به یک به زندانیان نوبت میداد که اظهار نظر کنند. اگر معنای این سرکرده نیست پس چیست؟ نعیمی همچنین درباره بحث دوربینها و اعتراض فائزه هاشمی به نصب دوربینها در بعضی مکانها در زندان تصریح کرد: هر مکان مرکز و نهادی برای خود متولیانی دارد که قوانین را متولیان در نظر میگیرند و کسی که در اوین زندانی است نمیتواند بگوید قوانین و مقررات را با بنده تنظیم کنید. خانم هاشمی باید خودش را با قوانین و مقررات زندان وفق بدهد نه اینکه بخواهد اساسنامه، آییننامه و دستورالعمل اوین را مطابق خواست خود تغییر دهد. حالا هتلی است یا زندانی، فرقی نمیکند باید قوانین را بپذیرد. وی در پایان تاکید کرد: برای ما نمایندگان مردم که به عبارتی نوکر مردم و ولایت هستیم، پست و جاه و جلال کسانیکه در بند هستند مطرح نیست. عموم مردم در مقابل قانون مساوی هستند و هرکس جرمی مرتکب شود و مستوجب مجازات باشد قانون با آنها برخورد مساوی میکند و عدالت خصلت جمهوری اسلامی ایران است. :: بازدید از این مطلب : 293 نوشته شده توسط : من
وقتی قرار است 'تجمل گرایی'سبک زندگی ایرانیان شودبه گزارش سرویس سیاسی رویداد، برخی از نکات مورد اشاره هاشمی در مطلبی که به عنوان "تعابیر متفاوت هاشمی از سَبک زندگی / عامّه ی مردم نه زاهدند و نه مُسرف" منتشر شده، به شرح زیر است و قضاوت انتشار آن در برهه ی کنونی و اینکه اکنون این موارد در زمان کنونی چه گفتمانی را میتواند ایجاد کند، به عهده مخاطبین باشد. رفسنجانی چنین میگوید: اصل حرف من این است، حالا اسمش را هر چه می خواهند بگذارند ، تجمل گرایی ، اشرافی گری ، دنیا طلبی یا هر چیز دیگر ، مردم با شعار که زندگی نمی کنند، من بعد از جنگ تصمیم گرفتم که با 60 ، 70 میلیارد دلار آن هم از منابع خارجی، کشور را از لحاظ تولید و رشد اقتصادی تکانی بدهم که فکر می کنم انجام هم شد، تمام زیر ساخت های اولیه مورد نیاز را ساختیم و کشور را از رشد منفی 5/5 درصد به رشد اقتصادی بالای 6 درصد رساندیم. حالا اگر مصرف مردم در این سالها زیاد شده باید بگوییم رشد تجمل گرایی؟ هرگز این طور نیست. قاطبه مردم قناعت دارند ولی آیا اگر رونق اقتصادی شود و ماشین و لوازم کهنه شان را نو کنند تجمل کرده اند؟ شاید باید روزی برسد که به مردم بگوییم یخچال نخرید و آنوقت می شود کارمان ضد تجمل گرایی ! من برای اصلاح تفکر جامعه در نگرش به دنیا، زندگی، مواهب طبیعی و واگذار نکردن به نیروهای ضدانقلاب، چنین برنامههای را مطرح کردم که فکر میکنم اگر غیر از این باشد، مسلمانان دوباره به انزوا برمیگردند و دشمنان اسلام همه صحنهها را خواهند گرفت و نیروهای مخلص با آن تفکری که شما مطرح میکنید نمیتوانند فرزندان خود را به دانشگاه بفرستند و عملا در سطح پایین به کارهای سخت بدنی و مشاغل کمارزش مشغول میشوند و امور اساسی و مهم جامعه به دست افرادی میافتد که از جامعه و نظام رو به پیشرفت، با شعارهای عوام فریبانه و ساده زیستی و یا به عبارت بهتر زهد فروشانه، جامعه ای متوقف و رو به قهقرا بسازند. معلوم نیست جریان رسانه ای وی با این اندیشه های رفسنجانی چگونه وی را سکانداری خطاب میکنند که می تواند در برهه کنونی کشتی اقتصادی نظام را هدایت کند؟! تحلیل شریعتمداری از «زرنگی ناشیانه» اصلاحطلبان/ دفاع از خدمات دولت نهم و دهماين روزها كه دولت آقاي احمدي نژاد به دليل برخي از اقدامات و مواضع بيرون از دايره اصولگرايي با انتقاد و اعتراض دلسوزان و دغدغه داران اسلام و انقلاب روبرو شده است، شماري از مسئولان و دست اندركاران سابق و اسبق دولت هاي سازندگي و اصلاحات در حركتي هماهنگ با دشمنان بيروني، فرصت را غنيمت شمرده و به بهانه انتقاد از دولت، بغض هاي فروخورده و كينه هاي در سينه مانده خويش از ناكامي در فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 را بيرون مي ريزند. اين جماعت كه در دوران حاكميت خود بر قوه اجرايي كشور به اندازه چند صدم خدمات دولت كنوني به عمران و آباداني كشور را نيز نداشته اند و برخي از آنها در جريان فتنه 88 آشكارا دست به وطن فروشي زده اند، اصرار دارند انتقادات خود به دولت احمدي نژاد را با اعتراض ها و انتقادات دلسوزان و دغدغه داران اسلام و انقلاب همسو نشان بدهند! و با زرنگي ناشيانه اي در پي القاي اين توهم به افكار عمومي هستند كه مخالفت آنان با انتخاب دكتر احمدي نژاد در انتخابات رياست جمهوري نهم و دهم - و مخصوصا دهم- به اين علت بوده است كه پيشاپيش مسائل مورد انتقاد امروز اصولگرايان به دولت كنوني را مي ديده اند!! و خنده دار آن كه تعدادي از نوچه هاي دم دستي اين جماعت در برخي از مجامع و محافل با قيافه حق به جانب خطاب به مردمي كه با راي 25 ميليوني و مثال زدني خود آقاي احمدي نژاد را به رياست جمهوري انتخاب كرده بودند، مي گويند؛ «ديديد حق با ما بود كه مخالف او بوديم»؟! روابط آلوده سياسي ـ اخلاقي کارگزاران بيبيسي فارسيانتخاب موضوع برنامه نوبت شما با اجراي نفيسه کوهنورد نيز متفاوت از شبهاي گذشته و در همين راستا ارزيابي ميشود. نفيسه کوهنورد که پس از رسوايي ارتباط صادق صبا با پونه قدوسي مجري سابق برنامه نوبت شما، مورد جديد سردبير هوسباز بيبي سي فارسي محسوب ميشود، ملغمهاي از ارتباطات فاسد است که خود يک تنه دور جديدي از رقابتهاي غيراخلاقي را در استوديوي بيبي سي در لندن بهوجود آورده است. به گزارش سیرنیوز به نقل از وطن امروز؛ سابقه کوهنورد در دوران فعاليتش در تهران و استانبول پر است از ارتباطات پيچيده، فاسد و مشکوک با مقامات انگليسي و ترک که از او يک جاسوسه تمام عيار ساخته است. دامنه روابط غيرقانوني و مسالهدار او به حدي بود که مدير کل مطبوعات و رسانههاي خارجي وزارت ارشاد دولت خاتمي، در نامهاي به خوشرو، معاون اطلاعرساني دفتر رئيسجمهور، مراتب فعاليت غيرقانوني کوهنورد را به عنوان همکار شبکه CNN ترک به اداره کل روابط عمومي دفتر رياست جمهوري اعلام ميکند. کوهنورد پس از اخراج از روزنامه همشهري با روزنامههاي شرق و اعتماد ملي همکاري ميکرد. نگاهي به سياهه فهرست پادوهاي بريتانيا در بيبي سي فارسي نشان ميدهد که عمده آنها در روزنامههاي زنجيرهاي کار ميکردهاند؛ روزنامههايي که با وقاحت تمام پس از افتادن چند باره تشت رسواييشان هنوز به فعاليت خود ادامه ميدهند. ارائه اين فهرست آلوده مشخص ميکند که چه کساني در شرق و اعتماد و چلچراغ و اعتماد ملي و ... علاوه بر گذراندن دوران کارآموزي مشق نوکري بيگانگان مينوشتهاند. در واقع اين رسانهها در دوراني نسبتا طولاني کارگاه تربيت نيرو براي بيبي سي و صداي آمريکا بودهاند. آيا اين نشريات اکنون نيز چنين نقشي دارند؟ »وطنامروز» در سلسله گزارشهایی روابط آلوده سیاسی ـ اخلاقی عوامل بخش فارسی تلویزیون دولتی انگلیس را گزارش میدهد. در این گزارشات سوابق افراد، ارتباطات و نحوه جذب و ارتقا در سیستم رسانهای انگلیسی ارائه میشود. این گزارش که در روز یکشنبه 17 تیرماه» روزنامه وطنامروز» منتشر می شود، درباره «نفیسه کوهنورد» مجری برنامه نوبت شما این شبکه و ارتباطات آلوده سیاسی و خلاقیای است که لازمه پیشرفت در بیبیسی است. جاسوسهاي به نام نفیسه کوهنورد نفیسه کوهنورد مجري برنامه نوبت شما بيبي سي فارسي، متولد دی ماه 1356 شهرستان ارومیه است. خانواده کوهنورد اصالتا ارمنی بودند که بعد از انقلاب مسلمان (سنی) شدند. البته اطرافیان و نزدیکان خانواده کوهنورد میگویند در پذیرش اسلام توسط این خانواده حرف و حدیث هایی وجود دارد. بعد از گذراندن دوران دبیرستان، تحصیلاتش را در دانشگاه شهید بهشتی تهران در رشته مدیریت بازرگانی ادامه داد. او میگفت هر کاری شدنی است، کافی است راهش را پیدا کنی. اغواگری و رابطه برای نمره لیلا یکی از همکلاسیهای نفیسه در خاطراتش از دوران دانشگاه با نفیسه نوشته: «نفیسه هیچ وقت سر کلاس درس بویژه اگر استاد، مرد بود، به درس دقت نداشت. و میگفت مهم نمره است که من بلدم چطوری آن را بگیرم. او از هنر زنانگیاش خوب استفاده میکرد. وضع مالی خوبی داشت. لباسهای شیک و خوب میپوشید و خیلی از پسرهای دانشگاه دنبالش بودند. ترم چهارم بود که با یکی از استادهای دانشگاه (به دلایل مختلف از ذکر نام استاد خودداری شده است) که در سازمان حسابرسی هم کار میکرد رابطه برقرار کرد و رابطه آنها بسیار نزدیک شد. بعد از گذشت مدتی نفیسه به عنوان دستیار استاد در سازمان حسابرسی مشغول به فعالیت شد». لیلا دوست دوره دانشگاهی نفیسه میگوید: «نفیسه همزمان که به عنوان دستیار استاد در سازمان حسابرسی فعالیت میکرد و با او رابطه داشت، با سایر اساتید دانشگاه نیز رابطه برقرار میکرد و با آنها راحت بود. این موجب عصبانیت استاد میشد». استاد مدیریت بازرگانی چند بار هم از نفیسه درخواست ازدواج کرده بود اما نفیسه به بهانههای مختلف از جمله اینکه پدر و مادرم با ازدواج با غیر همشهریام مخالفند و باید آنها را راضی کنم، کار را به تاخیر میانداخت. لیلا میگوید وقتی به نفیسه میگفتیم این کار را با استاد نکن، میگفت «تازه تو آب نمک خوابوندمش اول پایاننامهام رو مینویسه بعد اگه خواستم بهش اوکی میدم». بعد از گرفتن پایاننامه رابطه نفیسه و استاد سرد شده و رفته رفته به پایان رسید. لیلا میگوید: «استاد هر زمان نام نفیسه میآید با ناراحتی میگوید: «من شکست بدی را در زندگیام تجربه کردم». من هم خیلی ناراحت میشم وقتی میبینم نفیسه اینقدر راحت از جنسیتش استفاده میکنه تا به اهدافش برسه. من به عنوان یک دختر از اینجور رفتارها متنفرم. نفیسه در واقع با هر کی بود و با هیشکی نبود. » ارتباط با بهروز چروک سمیرا از همدورهایهای نفیسه میگوید: «ترم آخر دانشگاه، نفیسه با یکی از دانشجوها رابطه برقرار کرد که به بهروز چروک معروف بود. بهروز کلا آدم نچسبی بود و همه متعجب بودند که چرا نفیسه با او دوست شده است.» اما بعدا مشخص شد که بهروز مثل سایرین اصلا برای نفیسه مهم نبوده است. در واقع نفیسه از او به عنوان پله دیگری از پلههای نردبان ترقیاش استفاده کرده است. کار در روزنامه همشهری هم به هیچ عنوان با رشته دانشگاهی او سازگار نبود اما نفیسه فقط و فقط به خاطر مطرح شدن به دنبالش رفت. بهروز چروک که نفیسه به قول خودش آن را تور کرده بود، بازاریاب یک مجله بود. نفیسه از طریق آشنایی با بهروز توانست با یک واسطه، با روزنامه همشهری آشنا شود. روزنامه همشهری در آن زمان نیازمند یک مترجم ترک بود که به ترکی استانبولی تسلط داشته باشد و بتواند برخی خبرها را در آن زمینه ترجمه کند. در یک جلسه که در کافه 35 گاندی برگزار شد قرار شد چند نمونه از کارهای ترجمهای نفیسه مورد بررسی قرار گیرد و نتیجه را به او بگویند. بعد از مدتی کار نفیسه مورد تایید قرار گرفت و اولین مطلبی که به عنوان ترجمه از او پذیرفته شد درباره اردوغان بود. کار ادامه پیدا کرد و رفته رفته نفیسه وارد سرویس بینالملل صفحات لایی همشهری شد. بعد از اینکه جای پای نفیسه در روزنامه محکم شد رابطه نفیسه با بهروز چروک هم قطع شد. پیوند با بیبیسی بعد از مدتی نفیسه درست هنگامی که در روزنامه همشهری داشت به جاهای خوبی میرسید، با مرتضی رهبری (نام مستعار) کارمند شبکه بیبیسی فارسی در ایران آشنا شد و رفت و آمدهایش با او شروع شد. مرتضی رهبری، آن زمان مسؤول شناخت و گزینش جوانانی بود که زمینه کار و فعالیت برای دولت انگلیس را در ایران در زمینههای مختلف داشتند. او جوانان ایراني که توانایی کار و فعالیت برای انگلیس را دارند شناسایی و بعد از تحقیقات به قسمت مربوط (دفتر آموزش) معرفی میکند. بعد از آشنایی نفیسه با مرتضی رهبری؛ نفیسه به همه به اصطلاح موفقیتهای خود پشت پا زد و خود را آماده کار در عرصه دیگری (کار برای انگلیس) کرد. دوره 3 ماهه تخصصی «اطلاعات و نفوذ» بعد از مدتی نفیسه توسط مرتضی رهبری به شخص دیگری به نام بهنام دفتری (مستعار) معرفی شد. او مسؤول دفتر آموزش خبرنگاران شبکه بیبیسی در تهران بود. بعد از معرفی، دوره آموزشی نفیسه در تهران خیابان ولیعصر، شروع شد. دوره آموزشی 6 ماهه بود. بعد از گذراندن دوره آموزشی و قبولی در آزمونهای در نظر گرفته شده، فعالیتهای نفیسه شروع شد. نفیسه در ابتدا مسؤول جذب و گزینش دانشجویانی بود که زمینه مخالفت با جمهوری اسلامی را داشته و از لحاظ تحصیلی نیز تخصص کافی برای انجام فعالیتهای مورد نظر سازمان را داشته باشند. او ابتدای کار به سراغ دومخردادیها و دفتر تحکیمیها رفت زیرا دوستان زیادی در آنجا داشت و میتوانست خیلی سریع خودی نشان دهد. او خود را در طول این سالها دوم خردادی معرفی کرده بود و خیلیها در دانشگاه او را از طرفداران پر و پا قرص محمد خاتمی میدانستند. بعد از 6 ماه فعالیت، نفیسه توانست نزدیک به 20 نفر را به مرتضی رهبری معرفی کند. بعد از قبولی در این آزمون، همچنين گذراندن دوره 3 ماهه تخصصی «اطلاعات و نفوذ» که در آن نحوه رابطه با سفارت و ... آموزش داده میشد، نفیسه به عنوان مسؤول هماهنگی اعتراضهای تجزیهطلبان کرد و ترک در آذربایجان و شهرهای آذريزبان انتخاب شد. هماهنگی تجزیهطلبان بهنام دفتری در ابتدای کار شخصی را به نام امیر مدرسی (مسؤول سابق هماهنگی اعتراضهای تجزیهطلبان در شهرهای آذربايجان) به نفيسه معرفی کرد تا هماهنگیهای لازم را جهت واگذاری مسؤولیت مورد نظر در آذربایجان انجام دهد. نفیسه بعد از یک هفته همه کارها را از امیر مدرسی تحویل گرفته و فعالیت خود را شروع کرد. ابتدای امر جلسات مختلفی با افراد سرشناس در بحث تجزیهطلبی گرفته شد و شورای تجزیه طلبهای ترک متشکل از افرادی مانند پرویز محمدی، عیسی یگانه، سیف علی دلیری، عباس لسانی، سید حیدر بیات، علی حاجمحمدی و ... تاسیس شد. همه جلسات شورای تجزیه طلبهای ترک در محله قهرمان (محلهای که نفیسه در آن بزرگ شده بود) برگزار میشد. سپس قرار شد یکی از این افراد رابط وزارت خارجه انگلیس با ترکیه و دیگری رابط انگلیس با آذربایجان باشند. بعد از آن جلسهای با تجزیهطلبان کرد نیز برگزار شد، افرادی مانند ابراهیم جهانگیری، عرفان تارین، اسماعیل زارعی، دلشاد جمشیدی، رضا امینی، نزار کوهستانی، کامیار روژهلات، خابات رسولی، هاوار بازیان و ... شورای تجزیه کردستان مستقل را تاسیس کردند. همه جلسات شورای تجزیه طلبهای کرد نیز در یکی از ویلاهای دهکده بند برگزار شد. بعد از چند هفته با برگزاری جلسات مداوم، کارها ساماندهی شد. قرار شد سایر جلسات با حضور معاون نفیسه (قاسم اکبری) در ارومیه و نقده برگزار شود و وي گزارش جلسات را به نفیسه در تهران تحویل دهد. رابطهای نفیسه با شوراهای تجزیه طلب کرد و ترک، رضا امینی و پرویز محمدی بودند. رابط سفارت انگلیس لو رفت با شدت گرفتن برخی حرکتها، رفت و آمدهای رابط نفیسه (سهیلا) با سفارت انگلیس در تهران زیاد و زیادتر شد که در نهایت منجر به دستگیری وی گردید؛ سهیلا دانشجوی رشته زبان و اصالتا اهل کرمانشاه بود. نفیسه تا زمانی که شخص دیگری را جایگزین کند مجبور شد شخصا برخی فعالیتها و حرکتها را به سفارت انگلیس در تهران گزارش دهد، به همین دلیل رفت و آمدهای نفیسه به سفارت زیاد شد. ارتباط با دالتون، مأموریت در استانبول در یکی از این جلسات، دستیار ریچارد دالتون (سفیر وقت انگلیس در تهران) دستور نامهای مبنی بر لزوم تقویت فعالیتهای گروههای ترک و کرد زبان ترکیه در مقابل تحرکات ایران در منطقه را به نفیسه داد. در این دستورنامه مقرر شد نفیسه همه وقت خود را صرف گروههای مختلف تجزیه طلب استانبول کرده و بقیه کارها را به شورای هماهنگی تجزیه طلبها در ایران بسپارد؛ نامهای که نفیسه را مجبور میکرد فضای تازهای در زندگی خود تعریف کند. به همین دلیل نفیسه وقت خود را صرف ترکیه و فعالیتهای آن کرده و کار هماهنگی شورای تجزیه طلبها در ایران را موقتا به معاون خود (قاسم اکبری) سپرد. کوهنورد طی 3 روز همه اسناد و مدارک و فعالیتها را جمعبندی کرده و به «قاسم اکبری» واگذار کرد. بعد از آن همه کارهایی که در ارومیه و نقده انجام داده بود را به سفارت انگلیس در تهران تحویل داد تا آنها در جریان کامل فعالیتهای وی در ارومیه و نقده قرار بگیرند. وی در راستای زمینه سازی برای سفر به ترکیه مجبور شد ایده و برنامههای جدیدی را طراحی کند تا مدیریت روزنامه همشهری را مجاب به پذیرش سفر به ترکیه و تهیه گزارش از آن کشور کند. او به دفتر مدیر رفته و اعلام کرد شبکه سیانان ترک نابترین خبرها را از ایران به ترکیه ارسال میکند و ما همیشه چند گام از آنها عقب هستیم برای همین لازم است فضایی مهیا شود که ما دفتری در استانبول داشته باشیم و ما نیز تازهترین اخبار، مصاحبهها و گزارشها را از این کشور داشته باشیم. مدیریت روزنامه نیز بعد از 3 روز پاسخ مثبت خود مبنی بر فرستادن یک خبرنگار به استانبول را اعلام داشت و قرار شد نفیسه به صورت آزمایشی سفری به استانبول داشته باشد. مصاحبه و جلسه خصوصی با گل و اردوغان در ابتدای ورود به ترکيه نفیسه با رابطی که از قبل مشخص شده بود ملاقات کرده و هماهنگیهای لازم جهت تشکیل جلسات مورد نیاز در استانبول را انجام داد. در کنار آن نفیسه با مقامات ترک نیز مصاحبه و گفتوگوهایی داشت. اولین مصاحبه نفیسه با مقامات ترک، با عبدالله گل بود و بعد از آن هم با رجب طیب اردوغان مصاحبه و گفتوگو کرد. سفر نفیسه به ترکیه و البته گزارشهای او شک و شبهههای زیادی را در فضای خبرگزاریها و رسانهها به وجود آورد، زیرا حواشی گزارشها و مصاحبههای نفیسه کاملا غیرعادی بود و در فضای کاملا خصوصی برگزار شده بود. به عنوان نمونه نفیسه بعد از مصاحبه با اردوغان، در بعد از ظهر همان روز، جلسه خصوصی یک ساعته با اردوغان داشت که موجب تعجب شده و سوالهای زیادی را ایجاد کرد و سوالهایی که نفیسه از عبدالله گل و اردوغان پرسیده بود کاملا شخصی و بدون هماهنگی با دفتر روزنامه بود. گزارشها و مصاحبه ها، در 2 روز متوالی انجام شده و او اضافه بر سازمان، مابقی روزهای هفته را در استانبول مانده بود. (در واقع نیاز به ماندن یک هفتهای برای نفیسه نبود. اما با اصرار یک هفته در ترکیه مانده بود.) سوال این بود که نفیسه در این مدت چه کار کرده است؟ برای اولین بار بود که یک گزارشگر زن ایرانی توانسته بود با مسؤولان بلند پایه ترکیه مصاحبه اینچنینی انجام دهد و جلسه خصوصی داشته باشد! فعالیتها و جلسات مشکوک نفیسه در استانبول از دید نیروهای امنیتی ایران پنهان نماند و کار به جایی رسید که شایعه پناهندگی نفیسه به ترکیه نیز بر سر زبانها افتاد. بعد از فشارها توسط نیروهای امنیتی، نفیسه مجبور به بازگشت به ایران شد. حتی در رسانهها مطرح شد تحرکات نفیسه کوهنورد بوی جاسوسی برای ترکیه و انگلیس میدهد. انکار سفارت انگلیس با بالا گرفتن حرف و حدیثها علیه نفیسه کوهنورد و متهم شدن نفیسه به جاسوسی برای انگلیس، دستیار ريچارد دالتون سفیر وقت انگلیس در تهران اعلام کرد که بین وزارت خارجه انگلیس و هیچ یک از خبرنگارهای داخلی (اشاره به نفیسه کوهنورد) هیچگونه رابطهای وجود نداشته و ادعاهای دستگاه امنیتی ایران کاملا بیاساس است. خبرگزاریها و سایتهای خبری نیز در واکنش به صحبتهای سفارت انگلیس درباره نفیسه نوشتند: «ماموریت نفیسه به نام همشهری به کام بیبیسی». او بعد از بازگشت به تهران شخصی را به نام «مارال داشلی» به عنوان رابط خود با سفارت انتخاب کرد و همه گزارشهای تهیه شده را از طریق وی به سفارت انگلیس منتقل کرد. رفته رفته حساسیت نسبت به نفیسه بیشتر شده و تحقیقات درباره عملکرد وی ادامه پیدا کرد. بعد از مدتی رسانهها مطلبی را با عنوان رابطه و همکاری غیر قانونی نفیسه کوهنورد با شبکه غیرقانونی سی انان ترک منتشر کردند. با افشای روزافزون فعالیتهای نفیسه، شایعه جاسوسی وی برای انگلیس و ترکیه نیز قوت پیدا کرد و سرانجام منجر به اخراج وی از روزنامه همشهری شد. خروج غیرقانونی از کشور بعد از مطرح شدن جاسوسی و ممنوعالخروج شدن نفیسه، فعالیتهای او محدود شد تا بتواند در یک زمان مناسب از ایران خارج شده و به لندن برود. او ادامه فعالیتهای خود مشغول بود و گزارشهای خود را توسط رابطش «مارال» به سفارت میفرستاد و بارها و بارها به بهانه دیدار خانواده نیز به ارومیه سفر کرده و از نزدیک فعالیتهای شوراها را نیز مورد بررسی قرار میداد. در یکی از سفرهایی که به نقده رفته بود «مارال داشلی» با نفیسه تماس گرفت و به وی گفت طبق اخباری که از سفارت به دست ما رسید احتمال دستگیری نفیسه توسط نیروهای امنیتی ایران شدت پیدا کرده به همین دلیل همه کارها را به معاون خود تحویل داده و بار سفر خود را برای رفتن به انگلیس ببندد. شخص رابطی که قرار شد نفیسه را منتقل کند (غضنفر) فردای آن روز به ارومیه آمد تا از همانجا کارها را هماهنگ کند زیرا خطر بازگشت نفیسه به تهران زیاد بود. به علت ممنوعالخروج بودن، نفیسه مجبور شد به صورت قاچاقی و غیر قانونی از ایران سفر کند. نفیسه در خاطراتش سختترین لحظات خود را آواره بودن در کوهستانها برای گذر از مرز و فرار از ایران میداند. او میگوید: «سختترین لحظههای عمرم، فرار از ایران و رفتن به دیار غربت بود. آن هم با آن وضعیت اسفناک و دشوار. اما غضنفر واقعا به من کمک کرد. او بسیار به من روحیه داد و انصافا حق بزرگی بر گردن من دارد. او آنقدر به من در سختیهای کوهستان لطف کرد که هیچ وقت نمی توانم آن را جبران کنم». حضور در لندن بعد از فرار به ترکیه، نفیسه به لندن رفته و در آنجا با «مهشید نادری» آشنا شد. مهشید نادری مسؤول آموزش و هماهنگی زنان فارسی زبان در رسانههای لندن است. او بعد از شناسایی و مصاحبه با زنان و دختران فارسیزبان تشخیص میدهد که هر یک از آنها در چه قسمتی مشغول به فعالیت شوند. البته ابتدای امر به ظاهر از بخش رادیو و تهیه گزارشهای کوتاه شروع میشد. نفیسه بعد از رفتن به لندن که بنا به سفارشات با مهشید نادری آشنا شده بود، مهشید او را با نادر سمیعی آشنا کرد. نادر مسؤول دفتر گروه فعالیتهای تجزیهطلبان در لندن (چشم روباه) بود. او با پوشش خبرنگار آزاد و گردشگری و... ایرانیانی را که برای سیاحت به لندن میآمدند جذب و در نهایت آنها را تشویق به کار در انگلیس و تشکیل خانواده و گرفتن اقامت در لندن میکرد. مسؤول دفتر جذب تجزیهطلبها در استانبول بعد از آموزش، نفیسه کار خود را از همان لندن شروع کرد و بعد از 4ماه به عنوان مسؤول دفتر جذب و گزینش و فعالیتهای تجزیهطلبها در استانبول معرفی شد. دفتر استانبول چند هفتهای میشد که مسؤول نداشت و نادر، نفیسه را به عنوان مسؤول آن معرفی کرد. بعد از گذشت یک هفته نفیسه به همراه «غضنفر» تحت عنوان خبرنگار به استانبول سفر کردند و اتاقی در هتل جواهر در محله «شیشلی» رزرو کردند تا بتوانند در فرصت مناسب خانه مناسبی برای اقامت دست و پا کنند. نفیسه برای جبران لطفهایی که غضنفر به او داشته بود، غضنفر را به عنوان معاون خود معرفی کرد تا باز با کمک او بتواند کارهای خود را جلو ببرد. بعد از گذشت یک هفته غضنفر خانهای 50 متری در یکی از کوچه پسکوچههای خیابان استقلال در میدان تقسیم، دست و پا کرد. در طول مدت یک سال 5 نفر از توریستهای ایرانی که به استانبول سفر کرده بودند جذب بیبیسی شده و نزدیک به یکصد نفر عضو گروههای تجزیهطلب ترک و کرد شدند. در کنار این کارها برخی گزارشها و خبرها نیز برای رادیو بیبیسی ارسال شد تا پوشش خبرنگاری همچنان حفظ شود. فعالیت با نام مستعار نام مستعار نفیسه در استانبول «لیلا باغچهلی» بود. در تمام این مدت غضنفر در کنار نفیسه (لیلا باغچهلی) بود و رابطه نفیسه با غضنفر به شکلی بود که همه فکر میکردند آنها زن و شوهر هستند. نفیسه 4 سال با غضنفر در کنار هم زندگی کردند اما بنابه گفته غضنفر هیچگاه تصمیم به ازدواج نگرفتند. غضنفر معتقد بود ازدواج متعلق به کشورهای جهان سوم است. او همیشه میگفت: وقتی میشود کنار هم زندگی و مشکلات روحی و جسمی همدیگر را رفع کرد بدون اینکه زیر بار تعهد و مسؤولیتی بروی، چرا خودت را محدود کنی؟ اما برخی افراد جذب شده بعدها ادعا کردند که با شخصی به نام غضنفر آشنا شده و او به شیوههای مختلف آنها را اغفال کرده و با آنها رابطه برقرار کرده است. حتی برخی از آنها ادعا کردند بچههایی که در شکم دارند از غضنفر بوده که خود را خبرنگار بیبیسی معرفی کرده است. با بالا گرفتن اعتراضها مسؤولان لندننشین مجبور شدند برای آرام کردن اوضاع غضنفر را از قسمت مربوطه منتقل کنند. اما سعید وطنخواه که مسؤول جذب و گزینش کارمندان بیبیسی است و مدتی نیز در استانبول بوده و عملکرد نفیسه را از نزدیک دیده بود به همین دلیل به نادر سمیعی گفت که نفيسه را برای کار در بیبیسی در نظر گرفته است. نادر هم با درخواست سعید موافقت کرد و قرار شد نفیسه به لندن منتقل شود. گروه بهایی جوانان بدون مرز ساناز قاضيزاده خبر پذیرش در بيبيسي را به کوهنورد میدهد. ساناز خواهر فرناز قاضیزاده (مجري بيبيسي فارسي) است. او در حال حاضر هم در شبکه بیبیسی فارسی و هم در شبکه من و تو در برنامه من و تو پلاس مشغول به فعالیت است. نفیسه با ساناز قاضیزاده از طریق گروه بهايي «جوانان بدون مرز» آشنا شد. ساناز قاضیزاده یکی از ناظران گروه «جوانان بدون مرز» در لندن بود. فعالیتهای ساناز قاضیزاده (یکی از ناظران گروه جوانان بدون مرز) و گروه «چشم روباه» در برخی قسمتها با هم مشترک است و هر از گاهی مسؤولان گروهها در جلسهای موسوم به «ژورنالیستهای لندنی» گرد هم جمع میشوند تا سر موانع پیشبرد اهداف مشترک گروهها صحبت کرده و مشکلات به وجود آمده یا مشکلات احتمالی آینده را مورد بحث و بررسی قرار دهند. بهزاد بلور و علی همدانی؛ 2 شرور بعد از انتقال از استانبول به لندن، نفیسه به همراه مهشید نادری به ساختمان بیبیسی رفت و بعد از تکمیل پرونده و مشخصات و... وارد استودیوی بیبیسی شد. قرار شد نفیسه تا یکماه آزمایشی باشد و بعد از گذشت دوره آزمایشی و آشنایی با کار، در صورت صلاحدید فعالیت خود را شروع کند. نفیسه در خاطرات خود از روز ورود به دفتر مرکزی شبکه بیبیسی اینگونه یاد کرده است: «علی همدانی و بهزاد بلور روز اول یه جوری با من روبهرو شدن که انگار 10 ساله رفیق فابریک همدیگهایم اما فرناز با اینکه من خواهرشو میشناختم خیلی سخت و یخی برخورد کرد. بعدا فهمیدم که فرناز کلا اینجوریه و تو بیبیسی فقط با چند نفر (مسعود بهنود، عنایت فانی و صادق صبا و...) خوبه و بقیه را اصلا محل نمیذاره. منم کلا سعی میکنم زیاد دم پرش نباشم». علی همدانی، دوستپسر فرن تقی زاده(از مجريان بيبيسي) است و مدتهاست که با هم رابطه دارند. علی همداني یک خانه 65 متری در خیابان «نیوگیت» دارد و فرن بعد از اینکه رابطهاش با بهزاد بلور در سال 2010 به هم خورد در خانه علی همدانی زندگی میکند. افتضاح فرن تقیزاده با بلور علت قطع رابطه فرن با بهزاد هم حامله شدن فرن درماه سوم رابطه شان بود. بهزاد اصرار به نگهداشتن بچه داشت ولی فرن بچه را بدون اطلاع بهزاد سقط کرد. کار به شکایت و دادگاه کشیده شد و در نهایت رابطه بهزاد و فرن به هم خورد. بعد از گذشت چند هفته رابطه نفیسه با علی همدانی صمیمیتر شد. ابتدا این رابطه در حیطه کاری بود اما بعد از اینکه چند سفری نفیسه با علی همداني به استانبول رفتند این رابطه از حالت کاری فراتر رفته و حالت صمیمانهتری به خود گرفت. نفیسه در خاطرات خود پرده از این ارتباط برداشته و میگوید: «آقاجون درست زمانی که داشتم حاضر میشدم گزارش علی رو بگم از بالا پیام اومد که خود محترمشون هم پشت سر من مشغول خوردن نخودچیهاست. حتی با فتوشاپم نمیشه برش داشت. دست آقای زوبینخان هم درد نکنه با شکار این خنده بدجنسانه علی در پشت صحنه». رابطه فاسد زیگزاگی در تمام مدتی که علی همداني و نفیسه در استانبول بودند، نفیسه به او بسیار نزدیک شد. آنها خانهای 70 متری در خیابان Istiklal Caddesi گرفتند و مشغول کار شدند. در طول مدتی که علی و نفیسه در استانبول بودند، چندباری بهزاد هم به استانبول آمد اما رابطه علی و نفیسه بسیار نزدیکتر از آن چیزی بود که بهزاد فکرش را میکرد. صمیمی شدن علی با نفیسه یک طرف، کمرنگ شدن رابطه علی با فرن نیز قسمت دیگر ماجرا بود. تا حدی که موجب قطعشدن رابطه فرن با علی شد. فرن داستان و جریان قطع رابطهاش با علی همداني را در پاسخ به سوال آذر نویدی (یکی از دوستان فیسبوکی فرن) که پرسیده بود چرا با علی همدانی زندگی نمیکنی؟ اینگونه توضیح داد: «بعد از اینکه علی و نفیسه به استانبول رفتند، رابطهشون خیلی نزدیک شده، با هم خونه گرفتن و پیش هم زندگی میکنن. من، علی رو خیلی خوب میشناسم محاله پیش دختری باشه و راحت بخوابه. تازگیها هم یه پیام به بهزاد فرستاده که توش نوشته، این فنچی که پیش منه (نفیسه) دیگه مال من شده شما بپا الهام از دستت نپره (الهام صیادی کارمند تازهوارد بیبیسی که به تلفنهای بینندهها پاسخ میدهد). بهزاد پیامو نشونم داد. اولش خیلی عصبانی شدم ولی بعدش منم حسابی حالشو (علی) گرفتم. شب جات خالی با بهزاد رفتم خونشونو و کلی با هم خوردیم، خوندیم، رقصیدیم و تا صبح با هم بودیم. بعدش منم یه پیام برای علی همداني فرستادم که آن موقعی که تو در کنار فنچتی منم در کنار مرغ عشق دیگهای در حال عشقبازیام. اگر تو فکر میکنی خوشگلتر از من هم وجود داره من هم فکر میکنم بالیاقتتر از تو هم هست. بعدشم هرچی زنگ زد جوابشو ندادم. چند باری هم که اومده لندن، اومدمنتکشی اما دیگه تحویلش نگرفتم. بدبخت اونقدر ندید بدید شده که به نفیسه میگه فنچ. اگه نفیسه فنچه پس عمه 65 ساله منم آهوه». بعد از اینکه نفیسه به لندن آمد مشخص شد علی را به عنوان جایگزین خود در استانبول معرفی کرده است تا رابطهاش را با علی به نوعی به هم بزند. علی همداني بعد از این همه مدت متوجه شد در واقع او نبوده که نفیسه را تور کرده بلکه این نفیسه بوده که برای رسیدن به اهداف خودش از علی استفاده کرده است. نفیسه در حالی به لندن آمد که علی همداني به عنوان جایگزین نفیسه معرفی شده و مجبور شد چند سال دیگر در استانبول باقی بماند. نفیسه بعد از بازگشت مسؤول تهیه و جمعآوری اخبار تجزیهطلبان و اعتراضهای آنها در ایران، ترکیه و عراق برای بخش خبری شد. او خبرهای مورد نیاز را تهیه و تدوین کرده و در نهایت به بخش خبری تحویل میداد. نفیسه در این مدت به نیما اکبرپور و بهزاد بلور نزدیک شد. سفر آنتالیا بعد از یکماه به نفیسه ماموریت داده شد همراه بهزاد بلور به آنتالیای ترکیه برای تهیه گزارشی درباره انتخاب دختران زیبا در مراسمی که در آنجا بود، بروند. در طول سفر نفیسه به بهزاد بسیار نزدیک شد و قرار شد بهزاد او را با نیما اکبرپور بیشتر آشنا کند. در همان سفر بهزاد قرار یک پارتی را در خانه نیما گذاشت و قرار شد بعد از بازگشت از آنتالیا یک پارتی در خانه نیما اکبرپور با هزینه بهزاد برگزار شود. بعد از بازگشت از آنتالیا بهزاد و نفیسه به پارتیای که در خانه نیما تدارک دیده شده بود، رفتند. در آنجا نفیسه توانست به اصطلاح نیما را تور کند. نیما در وبسایت شخصیاش درباره نفیسه اینگونه نوشته: «نفیسه برخلاف قیافه ساده و ساکتش دختر شاد و شلوغیه. پارتیای که توش نفیسه نباشه صفایی نداره. من از اینکه باهاشم خیلی خوشحالم». همخانگی با معاون چلچراغ نفیسه در حال حاضر در خانه نیما زندگی میکند و به سفارش نیما چند ماهی است که مجری برنامه نوبت شما شده است. خود نیما هم هر از گاه که نفیسه برنامه نوبت شما را اجرا میکند در کنار او کامنتهای مخاطبین در سایت بیبیسی و نظراتشان را در وبلاگها بررسی میکند. نیما اکبرپور مجری برنامه کلیک با موضوع فناوری است. نیما اکبرپور متولد ۶ اسفند ۱۳۵۳ در لاهیجان است. وی تحصیلاتش را در رشته مهندسی کامپیوتر و در گرایش نرمافزار در دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان به پایان بردهاست. نوشتن را به طور جدی با وبلاگش «عصیان» آغاز کرد و در هفتهنامه چلچراغ ادامه داد. آخرین مسؤولیتی که در این هفتهنامه داشت معاونت سردبیری و چند ماه هم به عنوان جانشین سردبیر بود. نیما اکبرپور با صادق صبا و عنایت فانی رابطه بسیار نزدیکی داشت. ستار سعیدی در وبگاه شخصی خود درباره نحوه پذیرش نفیسه به عنوان مجری برنامه نوبت شما، نوشته: «اگر نیما نبود، نفیسه عمرا مجری برنامه نوبت شما میشد. انصافا هیچ کس مثل سیاوش و پونه این برنامه رو خوب اجرا نمیکردن ولی به خاطر ارتباطهای شخصی اونا و فضایی که درباره این ارتباطها تو رسانههای داخلی به وجود اومد، صادق مجبور شد سیاوش و پونه رو کنار بذاره. نیما هم که فضا رو خالی دید زود کیس خودشو ( نوشته شده توسط : من
عاشورای 88 لکه ننگی که از دامن فتنهگران پاک نمیشوداقدامات مشمئز کنندهای که فتنهگران در این روز مرتکب شدند، ماتم مردم را دو چندان کرد و هتک حرمت حسین مظلوم در سرزمینی اتفاق افتاد که مردمش به عشق او زنده است.
|
اینجا ایران است، هرکسی حق دارد اظهار نظر کند حتی مجرمی که آگاه از جرم خویش و مشوق دیگران در انجام جرم و فتنه است، اینجا ايران است جايي که مي تواني حتي در زندان هايش اظهار عقیده و نامه نگاری کنی و صدا و نوشته ات بدون هیچ مانعی در رسانه های دشمن دیرین کشور پخش شود.
به گزارش سیرنیوز به نقل از فرهنگ نیوز؛ اینجا زندان محل بازپروری معدود اشخاصی است که جرمشان هم صدایی با معاندان کشور است و به بودن در کانون بازپروری نیز افتخار میکنند، اینجا مجرمین در زندان برای همکیشان و همفکران خود دعا میکنند تا شاید آنها نیز بتوانند طعم شیرین تربیت صحیح را در جامعه خودساخته بچشند، اینجا زندانهایش را دانشگاه می نامند چون طعم واقعی دانشگاه که هیچ، حتی مدرسه را نیز نچشیده اند، اینجا هیچ کس قیم کسی نیست و فقط یک خاندان است که مدعی قیومیت نظام و انقلاب و کشور را دارد و یک نفر از این خانواده قیم همبندان خویش است اما دیگران هیچ دلسوزی برای آنان نمی کنند، اینجا مردم فهیم و آگاهند و سره را از ناسره تشخیص میدهند یعنی اگر کسی میگوید اینجا آزادی حاکم است نمی تواند بگوید با تمامی فشارها و محدودیتها توانستم این نامه را بنویسم. چون گفته اند دروغگو کم حافظه هست و دیرفهم. نامه ات را خواندم نوشته ای : " اینجا زندان است با فشارها، محدودیتها، سختیها و دشواریهایش. جدایی مادران از کودکان، جدایی همسران از یکدیگر، جدایی خواهران و برادران، خانوادههای متلاشی. نوعروسانی که طعم زندگی مشترک را نچشیده روانه زندان شدهاند"، اما جایی که من هستم زندان نیست و تو هم میتوانستی از این موهبت الهی برای همیشه برخوردار باشي ، نه از رانت خاندانت، که آن هم آخرعاقبت خوبی برایت نداشت ولی خوشحالم توانستي قسمتی از نتیجه ناملایمات جامعه ساخته شده در دوران سازندگی و خفقان پدرت و اصلاحات حاصل از آزادي بي قيد و شرط پدر زاده ات را مشاهده نمایی ، فراموش کرده ای در صفحه حوادث مجله زن روز چه مطالبی می نوشتی، از خیانت معدود زنان به خانواده و مشکلات به وجود آمده از شرایط اقتصادی تحمیل شده به خانواده ها، نوعروسی که قاتل مادرشوهر گردید، زنی که قربانی خشم بدبینی شوهر و مادرشوهرگردید، مادری که عشق نامشروع از او یک قاتل ساخت و ... خب اینان کسانی هستند که تازه به چشم توانسته ای ببینی و مطمئن هستم که تو در بند اینان نیستی که اگر اینگونه بود نمی توانستی دست به قلم ببری چون خود قلم آنان میشدی. "مادران سالمندی که به دلیل داشتن فرزندانی با گرایش سیاسی خاص و یا دیدار با آنها اکنون اینجا هستند" اما جایی که من هستم مادران سالمند در کنار خانواده شان گرم و صمیمی هستند و هرکس در خانه خود به هرگرایشی مشغول زندگی است. اما اگر آنگونه هم باشدکه نوشتی اف بر قوه قضاییه که مادرت را به خاطر فرار برادرت و جرم مشهود تو و خانواده ات در جامعه آزاد گذاشت و تو اکنون داعیه دار عدالت در زندان شده ای که چه بسیار زنانی که از نعمت مرخصی بی بهره هستند با وجودی که اکنون باید مادرت در کنارت مراقب احوالات روحی ات در زندان بود. "مجازات خانوادهها به خاطر زندانیان و مجازات زندانیان به خاطر خانوادهها، قطع ملاقاتها، قطع تلفنهای ضروری و تحمیل شرایط سختتر و فشار بیشتر با هدف سختتر کردن و غیر قابل تحملتر کردن زندان" اما جایی که من هستم خانواده مجرمان به جرم عضوشان واقف ولی از آزادی کامل در دیدار زندانیان خود برخوردارند، در این جمله ات باز متوجه تبعیض بین خاندان هاشمی و دیگر خانواده های زندانیان میشوم چون در این مدت که تو به زندان رفته ای هر روز پدرت برای این و آن گروه و حزب تعیین تکلیف میکند نامه های خواهرت فاطمه از سایتهای انگلیس نشین و شبکه های هم کاسه هایتان در انگلیس و آمریکا و اسرائیل مخابره میشود، خب این که دیگر گله گی ندارد باید مفتخر به لابی گری و استفاده از شبکه بزرگ خاندانتان باشید که چنین فضایی را برای شما فراهم آورده است. اما با این همه ما متوجه نشدیم که تو بالاخره در بند سیاسی هستی یا مجرمین. اما قبول می کنیم تا الان همه زندان را به راحتی دور زده ای و برای خودت تیم و گروه و حزب درست کرده ای این هم از صدقه سر زندانهای جمهوری اسلامی هست که نشان دهد که نه در زندان و نه در خارج از زندان خاندان هاشمی هیچگونه محدودیتی ندارند. اینجا آزادی حاکم است: "برگزاری جلسات درباره موضوعات روز و در حیطههای متفاوت، جلسات برای برنامه ریزی آینده، برگزاری جلسات برای اداره بند و تصمیم گیری در مقابله با فشارها و محدودیت های حاکم در زندان، دادن بیانیههای اعتراضی، حرکت های اعتراضی و جمعی، سرودخوانی و شعار برای بیان اعتراض" با اين جمله ات کاملا موافقم خیلی هم خوشحال شدم که حداقل خودت اقرار کردی که همیشه دنبال درست کردن خانه تیمی و حزب و گروه و دسته هستی و حتی شعارهایت را هم خودت درست میکنی یاد میدان ونک افتادم که برای گرفتن ساندویچ مجبور شدی بجای صف ساندویچی در صف اغتشاشگران بیاستی و بجای درخواست ساندویچ شعار میدادی و فقط نمیدانم چرا میان دو انگشتت پول نبود تا به صاحب ساندویچی بدهی آن را هم شاید فراموش کرده بودی یا حساب دیگری!؟ با ساندویچ فروش داشتی، نوشتی فضای محدود حاکم بر زندان، گفته بودند دروغگو کم حافظه هست اما حداقل به تیتر خودت رحم میکردی و نمیگذاشتی ابتر بماند اما مشکلی نیست میرویم ببینیم چه خبرهست در حیاط خلوت خانه ات. اینجا دموکراسی حاکم است: "هر کسی یک رای دارد، همه به طور مساوی و با انگیزههای قوی در تصمیم گیریها مشارکت میکنند و رهبر و قیم وجود ندارد و هر کسی آزادانه نظر خود را بیان میکند" خب این از محاسن جمهوری اسلامی است که در کوچکترین اتفاقات هم حق رأی را به ولی نعمات خود می سپارد حتی در زندان، اما نوشتی که رهبر و قیم وجود ندارد، تو خود را چگونه قیم دیگران میکنی که برای آنان طلب مرخصی می کنی. نکند تعبیرت از چنین مطلبی خیرخواهی و دلسوزی برای دیگران است که اگر اینگونه بود برادرت 3سال فراری نبود و مادرت مردم را به اغتشاش و آتش زدن کشورشان تشویق نمیکرد. اینجا گفت و گو حاکم است: "مسلمان، مسیحی، بهایی، لائیک، جنبش سبز، مجاهدین، چپ و… اینجا همه به عقاید هم احترام میگذارند" دلسوزان زیادی مسلمانان را از آنچه تو نام بردی جدا کردند ، همفکرانت همیشه با همان نعره های عوام فریب و سینه چاک خود از مسلمان بودن بهائیان ، جنبش سبز و مجاهدین و چپ و... دم زدند. با اين وجود به قول شیخ مهدی خوشم به هوشت حرفی گفتی که سه سال منتظر بودیم تا یک نفر اقرار کند. اینجا دانشگاه است: "چیزهایی میبینی و میشنوی و یاد میگیری که در هیچ کلاس و جمع و جلسه و همایشی قابل مشاهده و لمس و درک نیست" این مردم با هزینه های زیادی در پی رسیدن به مدارج عالیه با تحصیلات دانشگاهی هستند اما مشخص شد که تو دانشگاه را تا به امروز به صورت واقعی درک نکرده ای، جایی که مدرک فقط هدف نیست و همفکری و رسیدگی به مشکلات هم نوع و جامعه اصلی ترین دغدغه قشر تحصیل کرده است نه جایی برای براندازی و فتنه گری، اساس چنین جایی اقتضاء میکند تا ببینی پیرامون تو در جامعه ای که پدرت بدعت گذار اشرافی گری بود صدای غم گرفته قشر آسیب پذیر جامعه را بشنوی و این از محسنات هم نشینی با اینان است. در پایان نامه ات نوشته ای: "تا زمانی که به زندان نیامدی نگران هستی که به کجا میروی؟ آیا عمرت تلف خواهد شد و ممکن است رعایت چیزهایی را بکنی تا پایت به زندان باز نشود. ولی وقتی آمدی و علی رغم بودن در قفس این همه تاثیر گرفتی نه تنها رنج زندان را به راحتی تحمل میکنی بلکه بعد از آزادی مصممتر و محکم تر به راهت ادامه خواهی داد. چرا که زندان دیگر ترسی ندارد و حتی گاهی برای تجدید خاطرات و دیدن یاران روزهای سخت دلتنگ هستی." این مطلبت من را به یاد کودکانی می اندازد که برای رفتن به کلاس اول باید حتماً پیش دبستانی را بگذرانند ولی آنقدر که به مادرشان دلبسته اند که فکر ندیدن مادر و با او نبودن آزارشان میدهد و از مدرسه فراری هستند، کاش قبل از اینکه وارد جو سیاسی می شدی، آموزش های بیشتری می دیدی و بجای کلاسهای ویژه، از وجود هم نوع و دوستان بیشتری بهره می بردی و ترس جدایی ات از خاندان هاشمی باعث نمی شد که کلاس در خانه داشته باشی و از محیط اطرافت بی بهره بمانی. اکنون هم دیر نشده تو مثل کودک می مانی، در زمانی که می توانستی خوب بیاموزی و بهره ببری نخواستی و نتوانستی ولی زندان محلی برای بازپروری امثال توست. شاید حکم تو را به این خاطر نبریده اند چون هنوز به سن قانونی نرسیده باشی البته سن تکلیف را نمی گویم. سنی که بتوانی بد را از خوب تشخیص بدهی و بتوانی سره را از ناسره تمییز دهی. پس سعی کن تا زمانی که وقت داری بهتر بیاموزی تا مثل انسانهای پاک خودساخته به دامن جامعه برگردی و منتظر وعده الهی که همان حضور در پیشگاه عدل الهی باشی. چون دادخواهان تو و خاندان هاشمی مردمی هستند که همیشه توسط شما کوچک شمرده شده اند. چه بسا بزرگترین مردم هستند که خداوند آگاه به تمامی امیال و افکار و تصمیمات بشر است
اکبر گنجی، در راستای ارائه راهکار به اصلاح طلبان برای حفظ بقای خود در عرصه سیاسی ایران، از سران جریان اصلاحات خواست با حضور در انتخابات، ضمن مظلوم نمایی، برای نظام هزینه سازی کنند.
به گزارش سیرنیوز؛ اکبر گنجی، اصلاح طلب فراری، در مقاله ای که سایت رادیو فردا منتشر کرده، به بررسی حضور اصلاح طلبان در انتخابات آتی ریاست جمهوری پرداخته است. گنجی با اشاره به سخنان مسئولان جمهوری اسلامی مبنی بر عدم امکان حضور فتنه گران در انتخابات، در مورد ضرورت حضور این جریان در انتخابات برای نظام نوشته است: «ممکن است دو ضرورت وجودی برای بازگشت اصلاحطلبان مطرح شود: الف - اسارت رژیم در بحرانهای عدیده سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، ایدئولوژیک، مشروعیت و کارآمدی. این مدعای مخالفان و منتقدان است.» این اصلاح طلب ادامه داده است: «ب - باید با دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا مذاکره و مسائل مورد نزاع را حل و فصل کرد. فرض کنیم آیتالله خامنهای با این مدعا موافق باشد. مگر او فاقد نیروهایی است که با دولتهای غربی و نهادهای بینالمللی مذاکره کنند؟ مگر دولتهای غربی مذاکره با جمهوری اسلامی را مشروط به آن کردهاند که طرف مذاکره اصلاحطلبان یا هاشمی رفسنجانی باشد؟ مگر اکنون گروه ۵+۱ که دولت آمریکا هم یکی از اعضای آن است، با سعید جلیلی مذاکره نمیکند؟ مگر آژانس بینالمللی انرژی هستهای با نمایندگان جمهوری اسلامی مذاکره نمیکند؟ مسئله غربیان افراد مذاکرهکننده نیست، مسئله آنان این است که طرف ایرانی از سوی آیتالله خامنهای اختیار داشته و به مطالبات آنان تن دهد.» گنجی در مورد راه های پیش روی اصلاح طلبان نوشته است: «مهندس موسوی و مهدی کروبی در حال حاضر زندانی هستند. تاریخ ثبتنام کاندیداهای ریاست جمهوری ۱۷ تا ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ است. احتمال رفع حصر موسوی و کروبی تا آن زمان بسیار پایین است، به همین دلیل آنان اگر بخواهند هم نمیتوانند ثبتنام کنند. محمد خاتمی و عبدالله نوری و موسوی خوئینیها سه چهره شاخص دیگر اصلاحطلبان هستند. هیچ مانع قانونی برای کاندیداتوری و ثبتنام آنان وجود ندارد اما با توجه به شرایطی که جمهوری اسلامی پدید آورده، اختلاف نظر اصلاحطلبان و سبزها درباره شرکت یا عدم شرکت در انتخابات با زندانی بودن موسوی و کروبی و مابقی بازداشتشدگان، و از همه مهمتر اعلان رد صلاحیت آقایان، بعید است خاتمی و عبدالله نوری و موسوی خوئینیها کاندیدا شوند به خصوص که گروهی از سبزها و اصلاحطلبان شرکت در انتخابات (کاندیداتوری و رأی دادن) در صورت محبوس بودن زندانیان را مصداق نامردی به شمار میآورند. اگر مسئله کاندیداتوری از صورت ناموسی در آید و همه اصلاحطلبان و سبزها برسر ضرورت کاندیداتوری خاتمی اجماع کنند، اما او بداند که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت میشود، کاندیدا نخواهد شد.» این اصلاح طلب مقیم آمریکا افزود: «اصلاحطلبی به روایت اصلاحطلبان هم نمیتواند منفعلانه تماشاگر صرف انتخابات باشد و هیچ نوع بازیگری فعالانهای در انتخابات نداشته باشد. خاتمی گفته است که اصلاحطلبان انتخابات را تحریم نخواهند کرد. اگر کاندیدا هم نشوند، حکومت متقبل هیچ هزینهای از جانب اصلاحطلبان نخواهد شد. اصلاحطلبان اگر قصد ورود و اصلاح نظام را دارند، تنها راه ورود، نامزدی در انتخابات است. از دست دادن انتخابات ریاست جمهوری به معنای خداحافظی تا انتخابات مجلس آینده است. آنها حتی اگر اینک به سرنوشت نهضت آزادی دچار نشده باشند، در این صورت چنان سرنوشتی پیدا خواهند کرد. مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی و احمد صدر حاج سید جوادی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۶۴ در برابر علی خامنهای کاندیدا شدند و صلاحیت همگی توسط شورای نگهبان رد شد. نهضت آزادی هم انتخابات را تحریم کرد.» گنجی در مورد هزینه های قدم گذاشتن اصلاح طلبان در مسیر نهضت آزادی نوشت: «هزینهمند کردن، نیازمند کاندیداتوری محمد خاتمی، عبدالله نوری، موسوی خوئینیها، و... است. هزینه این عمل چیست؟ الف- به محض اعلام نامزدی، موج دشنام و تهمت و دروغ علیه اینان به راه خواهد افتاد. اما در عین حال این کنشها فوایدی دارد. اولاً: دروغ و تهمت و دشنام آدمی را در موضع مظلومیت قرار میدهد. ثانیاً: استفاده دائمی از این روشهای غیراخلاقی نتیجه معکوس داشته و آنها را ناکارکرد میکند. ب- امواج تخریبی اصولگرایان، اصلاحطلبان را بسیار بیش از گذشته در تمامی رسانهها و مجامع مطرح خواهد ساخت. این هم هزینه دیگری است که حکومت پرداخت خواهد کرد، چرا که خواست رژیم فراموش شدن اینان است.» این نظریه پرداز فتنه 88 ادامه داد: «پ- خاتمی و نوری و خوئینیها اینک نیز کمابیش حرف میزنند. در صورت اعلام نامزدی، سخنان زیادی طی چند ماه باقی مانده تا ثبت نام، میتوانند ایراد نمایند. آنان میتوانند وضعیت کنونی را به طور مستدل و با آمار و ارقام دقیق به نقد گیرند. برنامه اصلاحات بنیادین برای برونرفت از وضعیت خطرناک فعلی را هم اعلام نمایند. سخنان آنان، حداقل، از طریق رسانههای خارجی به گوش مردم خواهد رسید. ت- انتخابات فرصتساز است. از زمان اعلام نامزدی تا رد صلاحیت توسط شورای نگهبان چند ماه فرصت وجود دارد. اعلام نامزدی، شاید فرصتی برای تجدید ارتباطات فراهم آورد. شاید، فقط شاید، امکانی برای ایجاد شبکههای اجتماعی بالفعل پدید آورد. ث- حاکمیت چارهای جز رد صلاحیت خاتمی، خوئینیها، نوری و...ندارد. اما رد صلاحیت اینان برای رژیم هزینهمند خواهد بود. بدین ترتیب نامشروع بودن انتخابات[!] آشکارتر خواهد شد.» البته در حالی گنجی از نامشروع بودن انتخابات سخن می گوید که خودش پیش از این ادعای تقلب در انتخابات 88 را رد کرده و اعلام کرده بود در آن انتخابات تقلبی صورت نگرفته و فتنه گران صرفاً برای داشتن بهانه این ادعا را مطرح کرده اند. پس از گذشت بیش از 3 سال از انتخابات 88، هنوز فتنه گران نتوانسته اند ادعای تقلب خود را اثبات کنند. گنجی، در نتیجه گیری آخر نوشته است: «نشستن به این امید که اتفاقی بیفتد، ۳۳ سال است که عده زیادی را گرفتار توهمات ایدئولوژیک کرده است. همه به یاد داریم که در اوایل دوران اصلاحات سردبیر یکی از روزنامهها میگفت، اگر روزنامه ما را ببندند، ۷۰۰ هزار نفر فقط در تهران تظاهرات برپا خواهند کرد. روزنامهشان را بستند و خودشان را زندانی کردند، اما پنج تن هم به اعتراض خیابانی برنخواستند. تحلیلگر و سیاستمدار غیبگو نیست که آینده قطعی را پیشبینی کند. نمیتوان حکم کرد که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. ایران مدتهاست که آبستن رویدادهای گوناگون است. اما یک احتمال این است که شاهد سقط جنین باشیم. یک احتمال این است که شاهد مرگ مادر و نوزاد باشیم (افغانی-عراقی- سوریهای کردن ایران). در مدلهایی چون سوریه، اپوزیسیون مسالمتجو کاملاً به حاشیه رانده شده و کار به دست گروههای جنگطلب تابع دولتهای خارجی میافتد که نیازهای مالی و تسلیحاتی آنان را در برابر منافع ملی خود تأمین میکنند. اپوزیسیون ملی ساختارشکن هم باید به راه خود رود. آنان نمیتوانند انتظار داشته باشند که اصلاحطلبان مقاصد اینها را تعقیب کنند. اما اصلاحطلبان نیز میتوانند در چارچوب اصلاحات دست به اقدام زده و فرصتساز شوند. پس از رد صلاحیت خاتمی، نوری و خوئینیها، مدعای تحریمیون بیشتر تثبیت خواهد شد.» در حالی گنجی، سران جریان اصلاح طلب را به شرکت در انتخابات برای وارد کردن هزینه به جمهوری اسلامی ترغیب می کند که بی بی سی فارسی، وابسته به دولت انگلیس، از اصلاح طلبان جدید سخن می گوید. این سایت نوشت: «اگر اصلاحطلبی با قرائت دوم خردادی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، با مشکلات متعدد درگیر، و با موانع و مصائب جدی مواجه شده، به نظر میرسد بتوان از اصلاحطلبی جدیدی سخن گفت که نماینده بارز آن، علی مطهری است. در زمانهای که بخش مهمی از اصلاحطلبان خارج از حاکمیت، به جنبش سبز و انتخابات آزاد و سالم میاندیشند و به تکوین نیروی اجتماعی برای عقب راندن اقتدارگرایی در ساخت قدرت نظر دارند؛ شاید بتوان از اصلاحطلبی جدیدی سخن گفت که علی مطهری از چهرههای شاخص و ترازهای آن بهشمار میآید؛ گو اینکه او هیچگاه اصلاحطلب دوم خردادی یا سبز، نبوده است.»
اخيرا خانم فائزه هاشمي كه گويا دركمپ پيك نيكي اوين به سر مي برد! (قابل توجه كميته حقوق بشر سازمان ملل!) طي نامه اي از راحتي كامل زندانيان خوشگذارني هاي خود با دوستان، پخت غذاهاي دلخواه و ... ياد كرده و آنرا محيطي باز و دلپذير نام برده است كه همه با هم دوست و رفيق هستند از بهايي ها و مجاهدين و چپي ها و ...
به گزارش رجانيوز، در اينكه محيط زندانهاي جمهوري اسلامي بر خلاف آنچه تبليغ مي كنند محيطي دهشتناك و طاقت فرسا نبوده و بالاتر از استانداردهاي جهاني است حرفي نيست كه حداقل از زندانهاي اتحاديه اروپا و آمريكا قطعا مناسبتر است و تا كنون سازمانهاي حقوق بشري نتوانسته اند خرده و ايراد مهمي بگيرند.
اما اينكه خانم فائزه هاشمي منافقين را مجاهدين نام مي برد جاي تامل است گويا از نظر ايشان اين تروريستهاي وحشي، مجاهد راه خدا و خلق! هستند.
البته از ديدگاه وي چرا نباشند چون احتمالا از نظر ايشان آنها نبودند كه بسياري از ابرار و بزرگان را در انفجار حزب جمهوري اسلامي و نخست وزيري و محراب نماز جمعه و كوچه و خيابان به خاك و خون كشاندند و جزغاله كردند.
به قول ايشان مجاهدين بودند كه همراه و همسنگر با صدام هزاران تن از عزيزترين جوانان اين كشور را به خاك خون كشيدند.
مجاهدين بودند كه به همراه صدام صدها مرد و زن و كودك را در غرب كشور و اسلام آباد و كرند غرب تكه تكه كردند.
مجاهدين! بودند كه ترورهاي كور را در كوچه و خيابان اين كشور انجام و 1700 نفر از پير و جوان را به جرم داشتن محاسن و شمايي مذهبي به شهادت رساندند و هزاران جنايت و خيانتي كه هر كدام آنها براي ننگ تمام تاريخ كفايت مي كند.
حالا اين خانم آنها را مجاهدين! مي نامد و مفتخر است كه هرگز به آنها منافق نگفته است!
براستي چه ارتباطي مي توان بين مجاهدت! اين جرثومههاي فساد و خشونت سفرهاي سالانه چندين بار به كانادا، گذراندن تعطيلات در اسپانيا، شركت در عروسيهاي دربار سلطنتي كشورهاي مرتجع عربي و در اختيار داشتن بخش اعظمي از امكانات تفريحي كيش و ساير مراكز رفاهي و توريستي كشور يافت؟
او و امثال او بايد هم از منافقين و دشمنان جاني اين ملت متشكر باشد، چرا كه نباشد؟!
بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم اسرائيل ميگويد تلآويو در حال آماده شدن براي سرنگوني دولت سوريه است.
به گزارش سیرنیوز ، نخست وزیر رژیم اسرائیل روز يکشنبه (۳ دي) گفت:« ما در حال همکاري با امريکا هستيم و به همراه هم و با کمک جامعه بينالمللي گامهاي لازم را برميداريم تا خود را با توجه به عواقب وجود سامانههاي تسليحاتي حساس در این کشور براي احتمالات تغييرات گسترده رژيم (دمشق) آماده کنيم.» مقامهاي رژيم اسرائيل در هفتههاي اخير تلاش کردهاند آنچه را که سلاحهاي شيميايي سوريه ميخوانند در کانون توجهات قرار دهند و سلاحهاي يادشده را نه فقط براي رژيم اسرائيل بلکه براي جامعه بينالمللي به عنوان يک مورد بسيار حساس جلوه دهند. سوريه ضمن رد ادعاهاي غرب درباره طرح دمشق براي استفاده از سلاحهاي شيميايي برضد شورشيان، از ابراز نگرانی دولت این کشوراز احتمال اقدام چند کشور خاص در زمينه ارسال چنين سلاحهايي براي تروريستها خبر داده است. بشار الجعفري، نماينده سوريه در سازمان ملل ۱۷ دسامبر با ارسال نامهاي براي شوراي امنيت سازمان ملل و بان کي مون، دبيرکل اين سازمان اعلام کرد شورشيان برخوردار از حمايت خارجي ممکن است از سلاحهاي شيميايي بر ضد مردم سوريه استفاده و مسئوليت اين اقدام را متوجه دولت دمشق کنند.» در ادامه اين نامه آمده است دمشق واقعا از احتمال اقدام دشمنان سوريه در زمينه تامين سلاحهاي شيميايي براي گروههاي مسلح و «سپس طرح اين ادعا که دولت سوريه از اين سلاحها استفاده کرده است نگران است.» سوريه از اواسط مارس ۲۰۱۱ صحنه ناآرامي است. بسياري از مردم اين کشور از جمله شمار زيادي از نيروهاي امنيتي و ارتش در اين ناآراميها جان خود را از دست دادهاند. دولت سوريه ميگويد اين هرج و مرج از خارج طراحي و هدايت ميشود و گزارشهايي وجود دارد که نشان ميدهد شمار بسيار زيادي از شبه نظاميان حاضر در سوريه از اتباع خارجي هستند. چند سازمان بينالمللي حقوق بشر نيز شورشيان را به ارتکاب جنايات جنگي متهم کردهاند.
يک بازيگر درجه سه که مدتي است به فعاليت ژورناليستي هم رو آورده، در يکي از تازه ترين نوشته هاي خود به بحران اخلاقي بي بي سي پرداخته و سعي کرده تا از اين رسانه و مجري متجاوز آن رفع اتهام نمايد.
به گزارش سیرنیوز؛ پگاه آهنگری که مدتي نيز با رسانه ضد ايراني دويچه وله (وابسته به سرويس جاسوسي آلمان) همکاري مي کرد، طي يادداشتي به موضوع تجاوز جنسي «جيمي ساويل» به 500 کودک پرداخته و در دفاع از اين متهم و شبکه ضد بشر بي بي سي نوشته است: «چه خبر شده که در يکي از قديمي ترين و باتجربه ترين بنگاه هاي خبر پراکني چنين بحراني رخ داد؟ نه اختلاس، نه رشوه، نه رسوايي اخلاقي و نه خيانتي به کشور. فقط خبري ناموثق که اتهامي ناروا به شخصي زده و حيثيت او را لکه دار کرده بود و به دنبال آن موج استعفا و بعد بحران.»
برادر مهدي خزعلي گفت: قطعاً مادر و پدر بنده از رويه اي كه او در پيش گرفته، ناراحتند.
کیهان:محمدحسين خزعلي فرزند آيت الله خزعلي درباره تماس همكار فراري نشريات زنجيره اي گفت: چند روز پيش يك خانمي [فرشته-ق] با منزل حاج آقا تماس مي گيرند و مادر بنده به گمان اينكه اين خانم واسطه مهدي است با وي گفتگو مي كند چرا كه حاج خانم جواب تلفن مهدي را نمي دهد و در اين مدت چند نفر را واسطه كرده است. در اين گفتگوي تلفني مادر بنده با قاطعيت پاسخ سؤال هاي اين خانم را مي دهد، اين خانمي كه بعدها مشخص شد خبرنگار يكي از رسانه هاي اپوزيسيون است برخي از قسمت هاي مصاحبه را حذف و يا تحريف كرده است.
وي به نسيم گفت: قطعاً مادر و پدر بنده از رويه اي كه مهدي در پيش گرفته است، ناراحتند. پدر من در ابتداي موضع گيري هاي مهدي بارها تلاش كرد كه وي رويه خود را اصلاح كند اما بعد از اينكه مشاهده كرد مهدي قصد اصلاح ندارد از وي قطع اميد كرد.
وي همچنين گفته است: وقتي به پدرم اطلاع دادند كه ظاهرا مهدي اعتصاب غذا كرده، حاج آقا گفتند حتي اگر اعتصاب غذا بكند، حتي اگر از اين اعتصاب غذا هم بميرد من كاري با وي ندارم، نه حمايتي مي كنم، نه سفارشي مي كنم، نه پيگير كارش هستم.
يادآور مي شود خانم كلباسي همسر آيت الله خزعلي اسفند ماه سال گذشته نيز در پاسخ به نامه فريبكارانه عروس آقاي منتظري با مضمون دلسوزي براي ايشان تصريح كرده بود: نامه جنابعالي خطاب به اينجانب از طريق سايت هاي بيگانه واصل گرديد. مسلماً ادب چيز ديگري حكم مي كرد. در اين نامه خاطرات خوش ايام انقلاب و بهمن 57 و روزهاي حماسي قبل از آن و ايام شهادت فرزندم حسين را يادآوري كرده بوديد و از شركت خويش در مراسم شهادت فرزندم ذكر به ميان آورده بوديد، اگر در آن مراسم حضور داشتيد حتماً حال و هواي بنده و خانواده ما را به ياد داريد و لابد به خاطر داريد كه خواهر شهيد خطابه اي عليه شاه ايراد نمود و از ايستادگي در برابر او و پيروي از حسين زمان سخن گفت كه اين نوار در دوران انقلاب با عنوان «پيام خواهر شهيد» منتشر شد؛ جا دارد كه بدانيد هنوز من و فرزندانم بر همان پيمان استوار و در تبعيت از حسين زمان و رهبر فرزانه انقلاب، ذره اي ترديد روا نمي داريم چرا كه استواري بر راه و نلغزيدن را از شروع حركت مهم تر و دشوارتر مي دانيم. و اگر يكي از 9 فرزندم (مهدي) با وسوسه شياطين داخل و خارج دچار لغزش و برخي توهمات گرديده، روز و شب براي هدايت و بازگشتش دعا مي كنم.
در بخش ديگري از اين نامه آمده است: از بنده خواسته ايد با توجه به موقعيتي كه دارم براي فرزندم كاري انجام دهم؛ اگر موقعيتي خداوند به بنده عطا كرده بخاطر اين ملت، رهبر بزرگوارش و خون شهيدان است و آن را جز براي ارزش هاي اين انقلاب عظيم هزينه نخواهم كرد، بحمدالله چه در منزل پدر بزرگوار روحاني ام و چه در خانه همسر مجاهدم پاي مكتبي و آموزش ديني قرار گرفته ام كه در مكتب مولايم علي(ع) مي فرمايد هيچ عاطفه اي حتي مادري را در برابر عظمت رحمت دين الهي قرار ندهم و ايمانم را با آن معامله نكنم.
خانم كلباسي در اين پاسخ تأكيد كرده بود: بايد بدانيد اينجانب با دلي پرخون از آنان كه در پي صيد طعمه هاي چرب براي دشمنان ديرينه و آشكار اين مملكت هستند و فرزند مرا وسيله مطامع خويش قرار داده اند و خود در سايه نشسته اند؛ براي هدايت، بازگشت و بصيرت فرزندم دعا مي كنم و بارها بنده و پدرش به او اعلام نموده ايم كه در صورتي از او رضايت داريم كه شيوه خويش را اصلاح نمايد و به رهبر عزيزم و نايب امام زمانم اعلام مي كنم كه در مسير اطاعت از شما و در پاسداشت چنين نعمت بي نظير الهي كه خدا نصيب اين امت نموده شاكر و خدمتگزارم.
نویسنده وبلاگ گپ بیست: انتظار نداشته باشید قواعد ادبی را رعایت کنم. درد و دل است. مسئولین محترم قوه قضاییه چشمان فرزندان پابرهنه انقلاب به شما دوخته شده است. حرف گزافی نیست اگر بگویم قوه عدلیه در یک پیچ تاریخی قرار دارد. چشمان پدرانی که در این روزها شرمنده کودکان خود هستند منتظر است ببیند انقلاب اسلامی با فساد اقتصادی چه برخوردی می کند! مادران شهید 8 ماه جنگ روانی دوران فتنه میخواهند بدانند آیا پاسداری از خون جگرگوشه های شهیدشان صورت می گیرد یا خیر؟
به گزارش بولتن نیوز این وبلاگ نویس در ادامه آورده است: ریاست محترم قوه قضاییه آبروی انقلاب مهم تر از خوشایند یک خانواده است. تصمیم سختی است. ولی اگر در این دوراهی مشکل، عدالت به مسلخ برود باید بدانید امید محرومین، بنده زاده ها، مستضعفین و همان ها که امام ولی نعمتان انقلاب میپنداشتشان را نیز قربانی نموده اید. باید بدانید انقلاب ما و اسلام ما قوامش به همین محرومین است .
مسئولین محترم،اقایان سران قوا یکبار دیگر صحبت های پیر جماران را مروری کنید. امام از کدام اسلام سخن میگفت:
1) اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرم آور محرومیتها، 2) «اسلام امریکایی» و «اسلام ناب محمدی» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدسنماهای متحجر و سرمایهداران خدانشناس و مرفهین بی درد. 3) به تنها چیزی که باید فکر کنید به استواری پایههای اسلام ناب محمدی(ص) است. اسلامی که پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهانند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایهداران و پولپرستانند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بیبهره بودهاند؛ و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیلهگر و قدرتمداران بازیگر و مقدس نمایان بیهنرند.
آیا تا بحال اندیشیده اید چرا امام در بیانات گوناگون خود بر کلمه اسلام ناب محمدی(ص)تأکید داشتند. حضرت روح الله این اسلام عزیز را نیز معنا نمود و راه را برای همیشه تاریخ به ما نشان داد. اسلام ناب محمدی اسلام پابرهنگان است. همان هاکه برخی لشکر قابلمه بدست خواندنشان و برخی دیگر فریفته سیب زمینی .
مسئولین محترم قوه عدلیه، مردمی که در 8 ماه نبرد مقدس صبوری کردند و در 9 دی طومار فتنه گران را در هم پیچیدند منتظرند تا ببیند رفتار شما با یکی از شاه کلیدهای اصلی فتنه در داخل چگونه خواهد بود.
آیا محارب تنها کسانی هستند که برای هشتاد هزار تومان به روی مردم قمه میکشند.آیا کسانی که شیرینی انتخابات را در دهان مردم تلخ کردند و شعبان بی مخ های اجیر شده شان در خیابان های تهران به جان،مال و ناموس مردم رحم نکردند، محارب نیستند؟ تصمیمی نگیرید که باعث خدشه دار شدن اعتماد مردم به دست اندرکاران نظام شود. هیچ مصلحتی بالاتر از حفظ نظام نیست. اعتماد مردم به آسانی به دست نیامده است که براحتی با نادیده گرفتن احساسات عمومی آن را سلب نماییم.
مردم میخواهند بدانند چگونه کسانی هستند که توانایی آوردن وثیقه 10.000.000.000تومانی دارند،آنوقت پابرهنگان جامعه در این آشفته بازار گرانی و تورم که دیگر به اخبار محرمانه تبدیل شده است، قدرت تهیه مایحتاج اولیه خود را ندارند؟!!
چرا در برابر انتقاد تند دانشجوی انقلابی تصمیمات انچنانی اتخاذ میشد ولی در برابر فتنه گریهای یک آقا زاده و نبرد 8 ماه ای که به کشور تحمیل کردند تنها به حکم سبک 6ماه حبس بسنده میکنند؟!!
در یک کلام، ما پابرهنه ها منتظریم تا ببینیم چگونه از این پیچ عبور می کنید...
منابع:
1- صحیفه جلد 21 چهارشنبه 30 شهريور 1367
2- صحیفه جلد 21 دوشنبه 14 شهريور 1367
3- صحیفه جلد 21 دوشنبه 14 آذر 1367
4- صحیفه جلد 21 یکشنبه 25 دي 1367
5- صحیفه جلد 21 دوشنبه 13 تير 1367
دانشمندان ناسا که در مورد عدم صحت شایعات مضحک اخیر درباره «پیشگویی مایاها مبنی بر پایان جهان در روز 21 دسامبر!» کاملا مطمئن هستند، ویدیوی خود با عنوان «چرا جهان دیروز تمام نشد؟» را زودتر از موعد مقرر منتشر کردهاند.
همه جا تزیین شده است، بسیاری از رهگذران لباس نو پوشیدهاند و به یکدیگر تبریک میگویند، اینها را حاکم وقت به مردم حکم کرده است و این در ادامه تبلیغات ایام طولانی گذشته است... جارچیان احکام حاکم را با صدای بلند در سطح شهر شام جار میزنند... روز اول صفر است، قرار است اسرای واقعه کربلا را از دروازه کوفه، وارد شهر کنند.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، امروز مصادف است با روز اول ماه صفر، رخدادهای این روز به شرح زیر است:
وارد کردن سر مطهر امام حسین (ع) به شام
بنیامیه این روز را به خاطر ورود سر مطهر امام حسین (ع) به شام عید قرار داد.
ورود اهل بیت (ع) به شام
با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بیت (ع) به دمشق، یزید دستوراتی صادر کرد از جمله آنکه:
1.تاجی جواهر نشان و تختی مرصع به سنگهای قیمتی آماده کنند.
2.بزرگان هر صنف با کمک یکدیگر شهر را در کمال زیبایی زینت کنند.
3.تمام اهل شهر لباسهای زینتی بپوشند و خود را بیارایند.
4.همگی در معابر رفتوآمد کرده، به یکدیگر تبریک بگویند.
5.پس از آمادگی کامل با طبل و شیپور به استقبال اسرا بروند.
6.جارچیان در شهر جار بزنند "سرهای بریده و زنان و اطفال کسانی به شهر وارد میشوند، که به قصد براندازی حکومت عازم عراق بودهاند، ولی عامل خلیفه یعنی "ابن زیاد" آنها را کشته است. هر کس خلیفه را دوست دارد امروز شادی کند".
شامیان نیز کوتاهی نکرده و بر فراز بامهای خانهها بیرقهای رنگارنگ برافراشتند و در هر گذری بساط شراب پهن کردند.
نغمه آوازه خوانان بلند بود و مردم دسته دسته به سوی دروازه کوفه در دمشق میرفتند و عدهای از شهر خارج شده بودند. این در حالی بود که اهل بیت(ع) مصیبت زده و داغدار پیامبر (ص) را - که جبرئیل امین پاسبان حریم محترمشان بود- همراه با نیزهداران تازیانه به دست و بیرحم وارد دروازه ساعات کردند. شامیان همین که اسرا را دیدند زبان به جسارت گشودند.
در آن شهر چه گذشت...؟ قلم را یارای نوشتنش نیست.
منبع:
- تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387
به نقل از ندای انقلاب؛ اگر اهل فرهنگ و ادب باشید و علاقهای هم به شعر انقلاب و مذهبی داشته باشید حتما تاکنون موسسه «شهرستان ادب» را شنیدهاید. مدیر این موسسه علیمحمد مودب از شاعران خوشنام انقلاب است و اشعار و غزلهای زیبای وی در خاطر شعر دوستان هست.
«شهرستان ادب» توانسته است با همکاری دیگر شاعران سرشناس انقلاب اسلامی با تشکیل گروههای استعدادیابی و نیز برپایی اردوهای ادبی ویژه شعر انقلاب شاعران جوان زیادی را که دلبسته انقلاب هستند گرد خود آورده و امید زیادی برای آینده شعر انقلاب ایجاد کند.
سوای این مسائل بخش انتشارات این موسسه نیز با انتشار آثار این شاعران و دیگر نویسندگان و شاعران انقلاب سعی در نشر اندیشه دینی و مذهبی دارد. اما موضوع اصلی این نوشته انتشار کتابی با عنوان «وقتی دلی» از سوی این موسسه است.
نویسنده این کتاب محمدحسن شهسواری از نویسندگان معاند داخل نظام است که اخیرا کتاب خود را علیرغم داشتن مجوز! در اعتراض به ممیزی وزارت ارشاد به صورت رایگان در اینترنت منتشر کرد.
کتب قبلی این نویسنده سراسر مسائل مبتذل و شرمآوری است که ذکرش هم درست نیست ولی این اثر نویسنده با سفارش این موسسه! برای پیامبر اسلام! نوشته شده است و نویسنده در گفتوگویی که درباره این کتاب داشته گفته است به خاطر این که رمان درباره پیامبر است کلمهای ناشایست ننوشتم در حالی در دیگر آثارم نمیتوانستم از این کلمات استفاده نکنم. (نقل به مضمون)
نکته دیگر درباره سوابق این نویسنده حضور فعالش در فتنه ۸۸ است که با مشارکت شخصی به نام سیدرضا شکراللهی در سایت خوابگرد صورت میگیرد.
اقدام شوکه کننده بود. اگرچه بارها و بارها این عمل تکرار شده بود اما با این شکل و شمایل عجیب و غریب تقریبا نمی توان معادل آن را پیدا کرد! فردی تصمیم می گیرد پدر، مادر و بعد حدود ۳۰ نفر از کارکنان و دانش آموزان دبستانی را هدف حدود ۱۰۰ گلوله با دو اسلحه قرار دهد و سپس احتمالاً خود را هم بکشد! در دنیایی که صلح و آرامش و حقوق بشر، به شکرِ خدا دارای هواداران بسیاریست و مرکزیت و علمداری آن در آمریکاست! حال در مرکز این جامعه نمونه، مدینه فاضله، کشور متمدن، آخرِ لذت دنیا، آزادترین جامعه و خلاصه اصلاً همه ما باید تمام انبیا و ائمه (علیهم السلام) را فراموش کنیم و به دینِ جدیدمان به نام "منشور حقوق بشر" که آخرین کتابِ زمینی و البته مهم تر از کتب آسمانی می باشد بیاندیشیم، جای تعجب فراوان دارد اما تعجب برانگیز تر از آن نوعِ پوشش خبر توسط رادیو فرداست!
به گزارش بولتن نیوز به نقل از رادیو دیروز، رادیو فردا پس از این فاجعه، آن را به این شکل پوشش رسانه ای داد:
"تيراندازی در دبستانی در آمريکا دست کم « ۲۷ کشته» بر جای گذاشت"
دستکم دو نکته از تیتر دریافت میشود: اولاً تعداد کشته شدگان از تعداد کشته شدگانی که تلویزیون ایران اعلام کرده، کمتر است (تا مخاطب هنوز هم با این یک نفر تفاوت، در آمار منتشره توسط جمهوری اسلامی تردید نماید و هم برای مخاطبی که فقط تیتر ها را می خواند، بحثی پیرامون یک پسر قاتل وحشی، به میان آورده نشود. حال اگر خدای ناکرده همین ماجرا در ایران رخ می داد حتما تیتر رادیو فردا اینگونه می بود: پسری مسلمان، حداقل ۴۰ نفر را در دبستانی به رگبار بست و حمام خون به راه انداخت).
در ادامه از بین کشته شده گان فقط به نام مدیر و روانشناس دبستان اشاره می گردد تا عنوان شود، علیرغم بها دادن به مسائل روانشناختی در این دبستان، چنین حادثه ای رخ داده!
بعد، از تیر انداز فقط به عنوان فردِ مهاجم نام برده می شود و نه پسری ۲0 ساله! و در پایان، رادیو فردایی که همه هستی اش را مدیون آمریکاست موفق نمی شود هیچ اطلاعاتی از سن این مهاجم به دست آورد حال آنکه این رسانه نما، به رغم اذعان به نداشتن حتی یک خبرنگار در ایران، همیشه مدعیست خصوصی ترین اطلاعات را حتی در بازداشتهای انفرادی به دست می آورد!
پس از آنکه مجدداً نام روانشناس به عنوان یکی از اولین افرادی که همزمان با شنیده شدن صدای تیر به سمت محل حادثه می شتابد، ذکر می شود، عنوان می گردد که:
"باراک اوباما،رييس جمهوری آمريکا، با خانواده های قربانیان این حادثه ابراز همدردی کرد.
به گزارش رویترز، باراک اوباما که در کاخ سفید صحبت می کرد،گفت:در اینجا نه به عنوان رئيس جمهور، بلکه به عنوان يک پدر صحبت می کنم.
باراک اوباما که در حین صحبت کردن چندبار اشک هایش را پاک کرد، افزود:«اکثر کسانی که در رويداد امروز کشته شده اند، کودک بودند. کودکان زيبايی که ۵ تا ده ساله بودند، که تمام زندگی؛ جشن تولد، جشن فارغ التحصيلی و ازدواج پيش روی خود داشتند»
باراک اوباما خواستار اقدامی «معنی دار» فارغ از مسائل سیاسی برای مقابله با این گونه حوادث شد.
باراک اوباما کمی پيشتر برای ادای احترام به قربانيان اين حادثه دستور نيمه برافراشته شدن پرچم آمريکا را تا روز سه شنبه صادر کرد."
نکاتی که رادیو دیروز از این جملات استنباط می کند از این قرار است:
۱. دیگر عدم حضور مقام اول کشور در محل حادثه اهمیتی ندارد (کاری که پس از وقایع اینچنینی در ایران اگر از جانب مقامات ایرانی انجام نشود، امکان تهیه چندین ساعت خبر را به رادیو فردا می دهد مثلاً ابتدا عنوان می گردید که چرا در زلزله تبریز، فقط معاون اول رییس جمهور حضور یافته).
۲. نقش پدر را داشتن فقط برازنده قد و قامت اوباماست و مقامات ایرانی ای که اینگونه سخن می گویند همیشه مورد تمسخر رادیو فردا واقع میشوند.
۳. اوباما فردی کاملاً انسان و دارای احساسات فوق العاده انسانی می باشد، پس علیرغم مرد بودن و رییس جمهور بودن، این مساله که چند بار گریه کند کاملاً طبیعی است. حال مراجعه شود به انواع و اقسام تیتر ها و موضوعاتی که رادیو فردا در مورد گریه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) با آن ارتزاق می نموده و می نماید.
۴. بلافاصله اقدامی توجیه کننده و تسلی بخش عنوان می شود، اینکه وی خواستار اقدامی معنا دار فارغ از مسائل سیاسی شده است! آیا واکنش طبیعی کسی که جد اندر جد قاتل وخون آشام بوده، و با فرهنگ مبتنی بر سکس و خشونت و دنیای مجازی و حقیقی اینچنینی رشد می کند، ارتباطی با تحقیقات سیاست زده پیدا خواهد کرد؟ آیا این مساله موید آن است که همیشه تحقیقات آمریکاییها، سیاست زده است، و این یعنی نتایج واقعی تحقیقاتشان در مورد ایران همیشه با جهت گیریهای سیاسی منحرف می شود؟
۵. نکته مهم بعدی عنوانِ نیمه برافراشته بودن پرچم آمریکا به دستور وی است. آیا این اقدام دردی از جان باختگان سیاستهای ضد انسانی آمریکا مداوا خواهد نمود؟
و اما نتایج دیگر:
۶. این بار در گزارش رادیو فردا عوامل این رخداد ذکر نشدند! فقط قولِ حل شدن تبعات داده شد. حا آنکه اگر خدای ناکرده مثلاً دانش آموزانِ ایرانی در اتوبوسی در راه بازگشت از مناطق جنگی در چند ده کیلومتری شهرشان (بروجن) دچار سانحه می شدند و جان می باختند، رادیو فردا به جای تسلا دادن، به ریشه یابی مصیبت، آن هم از نوعی که خود می خواهد، می پرداخت و تا ماه ها از اینکه چرا باید مناطق جنگی مورد بازدید واقع شود گزارش تهیه می کرد!
۷. به جای درج تصویری از صحنه جنایت که خود در برانگیختن احساسات مخاطب نقش به سزایی دارد، با عکس عزاداری و گریه بازماندگان مواجه می شویم! یعنی از ابتدا با رسانه ای طرف هستیم که می خواهد سرپوش بگذارد نه اینکه به رسالتش عمل نماید و مقصرین و ریشه های اجتماعی این نابه هنجاری را بیابد.
واکاوی بخش دیگری از گفت و گوی مهدی هاشمی با نیک آهنگ کوثر عضو فراری جریان اصلاحات و فتنه نشان می دهد که چگونه کوثر به مهدی هاشمی توصیه می کند که تاکتیکتان را در مباره علیه نظام عوض کنید.
نیک آهنگ کوثر در این گفت و گو خطاب به مهدی اظهار می دارد :شما یک موضع مشخص دارید ، در طول این مدت بازی یی که حکومت دارد با سیستم خبری اش می کند هیچ تاثیر مثبتی روی موضع شما نداشته. کی بالاخره می خواهید رو بازی کنید؟ آیا آمده اید در فضای عمومی صحبت کنید؟ شما لزومی ندارد که بروید مصاحبه با بی بی سی بکنید. یک کنفرانس خبری بگذارید. چیزی که دارم می بینم این است که روندی که شماها دارید انجام می دهید تبدیل به یک روند فرسایشی می شود و آنها امکان بازی شما را می گیرند بازی اینترنت بازی قوی یی نیست مگر ضریب نفوذ اینترنت چقدر است؟ در این جنگ روانی باید تاکتیک را قوی تر و محکم تر کنید ، تهاجم مهم نیست ، بایدحرکتهای آنها را از قبل بدانید و حملات کاملا معتبر انجام بدهید. نقطه ضعف شما را رو بازی نکردن می بینم من فکر می کنم باید تاکتیک را عوض کنید نشانه ها را بررسی کنید از زمانی که حسن (لاهوتی فرزند فائزه هاشمی) را بازداشت کردند از زمانی که کیش را رجانیوز زد بعد دانشگاه آزاد و بعد در مجلس خبرگان آنطوری بازی کرد آقای هاشمی ممکن است بگویید مصلحت این است نه از نظر مردم مصلحت این نیست. باید نمودار را ببرید بالا با این روشهایی که من می بینیم... ، در روش شما هیچ نکته مثبتی نمی بینم. مهم برای کسی که دارد فضا را می بیند امتیازات عملی است که آقای هاشمی گرفته باشد ، منطقی را دارید دنبال می کنید که غیرمنطقی هم نیست اما الان بیایید آمارگیری بکنید خاموشی نسبی که در جنبش اتفاق افتاده است اگر بخواهند فعالیت مجدد بکنند چقدر غیرعملی است. گرچه من عضو جنبش سبز هم نیستم." فایل صوتی لو داده شده توسط نیک آهنگ کوثر علاوه بر اثبات تداوم ارتباط وی با مهدی هاشمی، نه تنها یک نکته مهم و تکان دهنده بلکه فاجعه ای در خود دارد و آن اینکه نیک آهنگ در استخدام مزدور برای مهدی هاشمی با وی همکاری کرده و به قول خود او یک روزنامه نگار را، جهت قلم به مزدی به مهدی هاشمی معرفی نموده است. در بخش های دیگری از این گفت و گو مهدی هاشمی از نیک آهنگ کوثر ضد انقلاب لاییک می خواهد تا با فحاشی وی را در رسانه ها بیشتر مطرح کند. وی با اعتراف به اینکه روز به روز حلقه بر فتنه گران تنگ تر می شود، خطاب به کوثر می گوید : من گفتم به شما! شماها باور نکردید ، این اشتباهی که شما در دوم خرداد کردید و اقای هاشمی را از خاتمی جدا کردید ، این دفعه هم شما دعوا راه انداختید . همان دوم خرداد که ( اصلاح طلبها ) به ما فحش دادند ما گفتیم هدفمان مشترک است و دعوا راه نینداختیم . ما میتوانستیم اما تفاهم کردیم که همه نیروها باید متحد بشویم و جلوی نظام بایستیم ، استراتژی ما از روز اول همین بوده است ."
"سیرنیوز": در حالی که مهر ماه گذشته شاهد برخی التهابات زود گذر و چند ساعته در بازار تهران به دلیل افزایش و نوسان قیمت سکه و دلار بودیم، منابع امنیتی با ارزیابی اظهار نظرهای مقامات کشورهای غربی خصوصآ آمریکا و رژیمصهیونیستی این قبیل اتفاقات را برنامه ریزی از پیشتعیین شده از سوی این کشورها برای بازگشت فضای آشوب به داخل ایران و تحت الشعاع قرار دادن انتخابات ریاست جمهوری سال 92 برای پیروزی گزینه مطلوب غرب ارزیابی کرده و تاکید دارند که سرویسهای جاسوسی غرب به دنبال زمینه چینی فضای آشوب قبل از خرداد ۹۲ هستند.
|
|
به گزارش سیرنیوز به نقل از ندای انقلاب؛ از سوی دیگر تاثیر گذاری بر افکار عمومی با استفاده از جنگ تبلیغاتی که دلیل معضلات اقتصادی کشور را تحریمهای اعمال شده از طرف غرب عنوان میکند یکی دیگر از مباحثی است که به صورت جدی از طرف تمامی سرویسهای امنیتی و کارتلهای اقتصاد امپریالیستی غرب با مدیریت لابی صهیونیستی در کاخ سفید و اتحادیه اروپا پیگیری میشود. این ارزیابی که تا پایان سال ۹۱،اقتصاد کشور ایران چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی باید اعلام ورشکستگی کند، نتیجه بررسی ۱۶ مرکز پژوهشی- اقتصادی وابسته به رژیم صهیونیستی است که در آن مدیریت ۷ پروژه بر اساس تعیین راهکار فشار اقتصادی بر ایران تعیین شده تا در ورای آن بتوانند اقتصاد ملی ایران را دچارتزلزل و ورشکستگی کنند. این پروژه که از فوریه سال ۲۰۱۰ مصادف با بهمن سال ۸۸ کلید خورده است، برنامهای ۳ ساله است و سعی دارد با استفاده از ابزار تحریم،ایجاد تزلزل اقتصادی در داخل،جلوگیری از فضای تولید ملی و در نهایت بهره گیری از اعتراضات مردمی نسبت به مشکلات اقتصادی بوجود آمده، طرح عملیاتی فرو پاشی از درون یا همان کودتای مخملی در ایران را این بار از فاز اقتصادی پیگیری کند. " آلفای ۲۰۱۳ " که بعد از فعالیت ۸ ماهه سرویس های جاسوسی غربی در فاصله ۲۲ خرداد تا ۲۲ بهمن سال ۸۸ طرح ریزی شد و مهم ترین رویکرد عملیاتی آن فشار اقتصادی به افکار عمومی عنوان شده است و بخشی از آن در هفته دوم مهرماه سال جاری با آشوب چند ساعته در یکی از خیابانهای تهران وارد فاز جدیدی شد، نشان از پیگیری و مداومت کشورهایی دارد که طی 33 سال گذشته در عملیاتی کردن طرح ریزی های خود برای نابود کردن نظام جمهوری اسلامی دچار شکستشده و این بار بعد از تحمیل ۸ سال جنگ تحمیلی و ۸ ماه فتنه انگیزی سیاسی در سال ۸۸ ،در کنار انواع تحریمهای سیاسی و اقتصادی برنامه جدید خود را از طریق عملیات سیاسی-اقتصادی پیگیری می کنند. مسئولین میز ایران در سرویس های جاسوسی- امنیتی همچون سیا، پنتاگون، موساد، mi۶ و برخی از سرویس های اطلاعاتی کشورهای متحجر عربی با خلق حماسه ۹ دی و ۲۲ بهمن توسط مردم با بصیرت ایران، فشار سیاسی به نظام جمهوری اسلامی به عنوان راهبرد اصلی خود را منسوخ اعلام کرده و راهبرد جنگ روانی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی با روش های همچون ایجاد تنگنای اقتصادی و فعالیت تبلیغاتی حقوق بشری را در دستور کار خود قراردادند که در این میان رژیم صهیونیستی به عنوان نقطه ثقل این جریان سازی، مدیریت پروژه اقتصادی را بر عهده گرفته است. اگرچه هنوز به صورت رسمی هیچ گونه اطلاعاتی از راهبردهای عملیاتی پروژه "آلفای ۲۰۱۳" منتشر نشده است اما بر اساس اطلاعات بدست آمده هم اکنون ۱۶ مرکز اقتصادی رژیم صهیونیستی بصورت شبانهروزی درگیر پروژه " آلفای ۲۰۱۳ " هستند تا این پروژه را قبل از انتخابات سال ۹۲بصورت کامل علیه جمهوری اسلامی عملیاتی کنند. گفتنی است، 16 مرکز دخیل در پروژه : آلفای 2013 " عبارتند از : وزارت دارایی اسرائیل ( Ministry of Finance )،بانک مرکزی اسرائیل ( Bank of Israel )،اداره مرکزی آمار ( Central Bureau of Statistics )،انجمن اقتصادی اسرائیل ( Israel Economic Association )،گروه اقتصاد دانشگاه عبری ( The Hebrew University Department of Economics )،مرکز توسعه پینحاس ساپیر، وابسته به دانشگاه تلآویو ( The Pinhas Sapir Center for Development Tel Aviv University )،مرکز اسرائیل برای پیشرفت اجتماعی و اقتصادی ( The Israel Center for Social & Economic Progress)، موسسه موریس فالک برای تحقیقات اقتصادی در اسرائیل( The Maurice Falk Institute for Economic Research in Israel )، انجمن بانکها در اسرائیل ( Association of Banks In Israel )، سازمان مصرف کنندگان اسرائیل ( Israel Consumers Organization )، انجمن مشاوران بازرگانی اسرائیل ( Israel Business Consultants Association )، انجمن شرکتهای تجارت عمومی ( Association of Publicly Traded Companies )، انجمن مقامات ارشد مالی اسرائیل ( Israeli Forum of Chief Financial Officers )،اتاق مشاوران مالیاتی اسرائیل ( Chamber of Tax Advisors in Israel )،انجمن کارگزاران و نمایندگیهای بیمه در اسرائیل ( Association of Insurance Brokers and Agents in Israel ) و مرکز اسرائیل برای پیشرفت اجتماعی و اقتصادی ( The Israel Center for Social & Economic Progress).
|
چند هفته پس از شليك جنگندههاي ايراني به يك پهپاد امريكايي كه وارد حريم هوايي كشور شده بود، فرمانده نيروي دريايي سپاه، اينبار از شکار یک فروند پهپاد متجاوز آمریکایی توسط نیروی دریایی سپاه خبر داد.
به گزارش رجانيوز، یک فروند هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی که در چند روز گذشته با هدف شناسایی و جمع آوری اطلاعات در حال گشت زنی در منطقه عمومی خلیج فارس بود، به محض ورود به حریم فضای جمهوری اسلامی ایران در تور یگانهای پدافندی و سامانه های کنترلی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرفتار و در اختیار گرفته شد.
اين در حالي است كه در آبانماه سال جاري نيز ورود يك فروند پهپاد امريكايي به حريم هوايي كشورمان با واكنش و شليك پدافند ايراني مواجه شد كه موجب فرار اين پهپاد از حريم هوايي كشور شد.
در این خصوص فرمانده نیروی دریایی سپاه با اعلام اینکه پهپاد شكار شده از نوع اسکن ایگل (ScanEagle) بوده است، گفت: این گونه پرنده ها معمولا از روی ناوهای بزرگ به پرواز در می آیند.
دریادار علی فدوی همچنین با اشاره به آمادگی های نیروی دریایی سپاه در اجرای مأموریت های محوله و اشراف اطلاعاتی همه جانبه بر تحرکات بیگانگان در منطقه راهبردی خلیج فارس و تنگه هرمز تصریح کرد: دشمنان ما از اول فروردین ماه سال 1366 حضور نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس و آنچه در 5/1 سال آخر جنگ بین ما و آنها اتفاق افتاد را دیده اند. این حضور از آن زمان تا به امروز وجود دارد و مسلما وضعیت امروز ما با آن زمان قابل قیاس نیست.
وی تأکید کرد: شرایط ما عالی است و آمادگی های نیروی دریایی سپاه در بهترین حالت قرار داد.
در ماجراي شلیک جنگنده های ایرانی به سمت پهپاد امریکایی كه در آستانه انتخابات رياست جمهوري امريكا صورت گرفت، محافل نظامي و امنيتي امريكا تلاش كردند از انتشار خبر اين موضوع اجتناب كنند تا خواست افكار عمومي امريكا براي پاسخ به اين اقدام ايران تحريك نشود.
موضوعي كه با چند روز تاخير به رسانههاي غربي كشيده شده و محافل اطلاعاتی، نظامی و راهبردی را در واشینگتن دچار سردرگمی کرده است. چنانكه اقدام تقریبا غیر منتظره و بسیار سریع و موثر ایران در راندن هواپیمای بدون سرنشین امریکا از مرزهای هوایی خود، پیام های مهمی را در دل خود پنهان داشت که منابع غربی تا کنون در تحلیل های خود قادر به آشکارسازی آن نبوده اند.
پيامهايي كه ميتوان آنها را توان ایران براي پیروزی نظامی نامتقارن بر امریکا، احتياط امريكا در برخورد با اين مقوله و نگاه كردن به درگیری نظامی با ایران به عنوان يك خط قرمز براي امريكا نشان دادن توان ضربه زنی ايران در محیط های مرزی به عنوان راهبردي براي بازدارندگی تاکتیکی در مقابل تحركات منطقهاي امريكا تلقي كرد.
مایا قومی است که هزاران سال پيش معبد و هرمی را با 365 پله ساختند و تمامی خسوف و کسوف ها آینده و حتی زمان سقوط قوم خود و همه جنگهای جهانی را دقيقا تا سال 2012 ثبت کرده اند که تمامی آنها طبق پیش بینی در حال اتفاق افتادن هستند!.
ماياها معتقد بودند که زمين از 5 دوره تشکيل شده است و در پايان هر دوره اتفاق بدی خواهد افتاد و سپس دوره جديد شروع می شود. جالب اينجاست 30 آذر که 1391 پايان دوره پنجم است! و ما وارد دوره ششم خواهيم شد!.
گفته می شود پايان دوره دوم توسط هوا بوده (منظور نارسايی های جوی) دوره سوم با آتش و دوره چهارم با سيل به پایان رسید و نظريه های زيادی وجود دارد مبنی بر اينکه دوره پنجم با زلزله از بين خواهد رفت.
برخی ادعا کرده اند که ماياها خدايانی داشتند. خدايانی که از آسمان آمده بودند. موجوداتی متفکر که در زمانی که انسان نيمه وحشی در زمین زندگی می کرد برروی زمين فرود آمدند و علم خودشان را در اختيار ماياها قرار دادند!.
بر اساس تقویم و پیش بینی های مایا پنج سناریو برای پایان دوره پنجم و به پایان رسیدن این دوره پیش بینی شده است:
پدیدهای فضایی، قطبها را میچرخاند
پیش بینی: در برخی پیشگوییها پیرامون محشر 2012 گفته شده که زمین به واسطه برخورد یک شهابسنگ دچار جابجایی قطبها میشود، یا زمین در اثر پدیدهای نادر 27هزار سالنوری را یکشبه طی میکند و در مرکز کهکشان راه شیری قرار میگیرد؛ و یا داخل زمین به دلیل تشعشعات شدید خورشیدی ناپایدار میشود و به مکانی ناامن برای ساکنانش تبدیل میشود!
جابجایی قطبها اینگونه رخ میدهد که پوسته و گوشته زمین ناگهان جابجا میشوند و با گردش به دور هسته بیرونی زمین، شهرهای ویران را به قعر خود فرو میبرند.
پاسخ: آدام مالوف، یکی از زمینشناسان دانشگاه پرینستون روی پیشگویی جابجایی قطبها مطالعه کرده و این ایده آرماگدون 2012 را به چالش کشیده است. به گفته وی، شواهد مربوط به مغناطیس سنگها دال بر این است که قارههای زمین در گذشته چنین نوآرایی شدیدی را تجربه کردهاند ولی این فرآیندی میلیونها سال به طول انجامیده و آنقدر آهسته اتفاق افتاده که انسان نمیتواند چنین چیزی را درک کند.
سیارهای ناشناخته در راه برخورد با زمین
پیش بینی: چند سال پیش، تلسکوپ فضایی هابل تصویری بینظیر از ستاره متغیر 838 صورتفلکی تکشاخ را در فاصله بیستهزار سالنوری تهیه کرد که ستارهای از نوع غولسرخ را همراه با غبار اطرافش نشان میداد؛ اما برخی پیدا شدند و گفتند این تصویر حاوی شواهدی از یک دنیای موهومی با نام سیاره ایکس ونیبیرو است و در مسیری واقع شده که تا سال 2012 به زمین اصابت خواهد کرد.
پاسخ: این در حالی است که به گفته دیوید موریسون، یکی از اخترشناسان ناسا، «هیچ چیزی در آنجا وجود ندارد و این نزدیکترین چیز به حقیقت است! اگر آنجا یک سیاره یا یک کوتوله قهوهای و یا هرچیز دیگری وجود داشته باشد که 3 سال تا ورود به منظومه شمسی فاصله داشته باشد، منجمان قطعا از یک دهه قبلتر آنرا شناخته و در حال مطالعهاش بودند! از آن بدتر اینکه اگر چنین چیزی واقعا وجود داشته باشد، حتی امروز با چشم غیرمسلح باید دیده شود».
منشا این ایده در واقع پیش از آغاز شایعات پیرامون 2012 بود. زنی که ادعا میکرد از بیگانگان پیغام میگیرد، محشر نیبیرو را شایع کرد، تازه او اعلام کرده بود دنیا در سال 2003 به پایان میرسد و نه 2012.
مقارنه خورشید و کهکشان به محشر میانجامد
پیش بینی: برخی رصدگران آسمان باور دارند که سال 2012، مقارنه آسمانی بینظیری روی خواهد داد که برای اولین بار در 26هزار سال گذشته اتفاق میافتد. بر پایه این سناریو، مسیر خورشید در آسمان از نقطهای میگذرد که قلب کهکشان راهشیری در آنجا قرار گرفته است.
برخی نگران آنند که نیروی گرانش خورشید و نیروهای ناشناخته و بسیار قدرتمند کهکشانی یکدیگر را تقویت کنند و و مثلا با پدید آوردن یک جابجایی قطبی یا کشاندن زمین به داخل ابرسیاهچاله فوقالعاده عظیمی که در قلب کهکشانمان لانه گزیده، آخرین روز زمین را رقم بزند.
پاسخ: این درحالی است که هیچ مقارنه یا نظم کهکشانی جدیدی در سال 2012 وجود ندارد. هرسال بههنگام انقلاب زمستانی خورشید در نقطهای از آسمان واقع میشود که بسیار نزدیک به مرکز کهکشان راه شیری است. شاید نویسندگان زیجها و تقویمهای نجومی از چنین مقارنههایی هیجانزده شوند، ولی واقعیت آن است که چنین پدیدههایی فقط ظاهری است و برای اهل دانش معنی خاصی ندارد. مثال مشهور دیگر، قمر در عقرب است که ماهی یکبار اتفاق میافتد و هیچ تاثیر و تغییری در کشش گرانشی، تشعشعات خورشیدی، مدار سیارات یا هر چیز دیگری که حیات روی زمین را تحت شعاع قرار دهد، ندارد.
مایا آخر دنیا را در سال 2012 پیشگویی کرد
پیش بینی: از آپولیناریو شیلی پیکستون نپرسید که آیا پایان دنیا در 2012 است یا نه. ریشسفید سرخپوست مایا که در اکتبر 2009 / مهر 1388 در گواتمالا روی صفحه تلویزیون ظاهر شد، اعلام کرد که از این دامن زدن به این موضوع خسته شده است.
به گفته برخی باستانشناسان، تقویم مایا آنطور که برخی دیگر اظهار میکنند در سال 2012 به پایان نمیرسد و قدیمیها هم هرگز این سال را به عنوان پایان دنیا نمیشناختند. اما روز 21 دسامبر 2012، روز مهمی برای تمدن مایا است.
آنتونی اونی، باستان-اخترشناس در دانشگاه کلگیت در ایالت نیویورک میگوید: «این زمانی است که بزرگترین دوره در تقویم مایا (یک میلیون و 872هزار روز یا 5125.37 سال) به پایان میرسد و دوره جدید آغاز میشود. در دوران اوج شکوه امپراتوری مایا، آنها تقویم بدون تکرار «شمارش بلند» را اختراع کردند؛ تقویمی با دورهای بسیار طولانی که از بنیانهای فرهنگی نشات میگیرد و به مسئله خلقت بازمیگردد. دوره کنونی تقویم شمارش بلند در آنچه مایا به عنوان آغاز آخرین دوره آفرینش (11 آگوست 3114 پیش از میلاد) میداند، در انقلاب زمستانی 2012،به پایان میرسد. مایا این تاریخ را که هزاران سال پیش از تمدنش است را به عنوان «روز صفر» یا 13.0.0.0.0. نوشته است و در دسامبر 2012 تقویم گردشی مجددا به روز صفر میرسد و بازه طولانی دیگری آغاز میشود. این ایده حاکی از آن است که زمان و تمام جهان تجدید میشود، چه بسا بعد از سپری شدن دورهای پراسترس. پاسخ: این درست مشابه شرایطی است که ما همیشه در روز اول سال، سال را نو میکنیم یا حتی در صبح بعد از تعطیلات آخر هفته».
طوفانهای خورشیدی زمین را ناآرام میکنند
پیش بینی: برخی دیگر شایع کردهاند که در 2012، خورشید فورانهای مهلکی از شرارههایش تولید میکند که حرارتش، زمین را بر سر زمینیان ویران میکند.
پاسخ: فعالیتهای خورشیدی در بازههایی تقریبا 11 ساله تغییر میکند. البته طوفانهای بزرگ خورشیدی میتواند با اختلال در عملکرد ماهوارهها و سیستمهای مخابراتی و انتقال برق، بخصوص در عرضهای جغرافیایی نزدیک به قطب، به جوامع و دیگر سیستمهای زمینی آسیب برساند، ولی هیچ نشانهای حداقل در کوتاه مدت، دال بر این وجود ندارد که خورشید طوفانهایی به پا کند که از شدتش سیارهمان بریان شود. از سوی دیگر، اخترشناسان براساس دورههای یازدهساله فعالیت خورشید پیشبینی میکنند که اوج فعالیت خورشید یکی دو سال دیرتر از 2012 اتفاق بیفتد.
پس 2012 چه اتفاقی میافتد؟
پیش بینی: بسیاری از پژوهشگران که شواهد پراکنده مقبره مایا را واکاوی میکنند، عقیده دارند که امپراتور به روشنی پیشگویی کرده که هر چیز ویژهای در 2012 اتفاق خواهد افتاد.
مایا، نگارهای بر جای گذاشته که حتی اگر زمانی برایش مشخص نکرده باشد، به سناریوی پایان جهان در صفحه پایانی متن تقریبا 1100 صفحهای که به عنوان «دستنوشتههای درسدن» شناخته میشود، پرداخته است. مطابق توصیف این نگاره، جهان توسط یک سیل نابود میشود. این سناریویی است که بسیاری از فرهنگها به آن پرداختهاند و احتمالا توسط مردمان باستان هم تجربه شده است.
پاسخ: به باور آنتونی اونی، منظور سناریوی دستنوشتهها فقط خوانده شدن به صورت لفظی نبوده؛ بلکه به عنوان درسی در رابطه با رفتار انسان بوده است. او تقویم بدون تکرار مایا را به تجدید دوره سال نوی خودمان تشبیه میکند؛ دورهای از فعالیتهای پرآشوب و پراسترس به پایان میرسد و دوره جدید مثل تولدی دوباره آغاز میشود که در آن بسیاری افراد تصمیم به بهبود زندگی خود میگیرند.
پاسخ ناسا به شایعات
اما در برابر تمام شایعاتی که از آن سخن به میان آمد پاسخ ناسا (سازمان هوا و فضا آمریکا) نیز جالب است. ناسا در سایت خود و در پاسخ به شایعاتی و سوالاتی که در مورد احتمال نابودی جهان مطرح شده است اینگون می نویسد:
سوال) آیا در سال ۲۰۱۲ خطری زمین را تهدید میکند؟ بسیاری میگویند که جهان در دسامبر ۲۰۱۲ به پایان میرسد.
ناسا) جهان در سال ۲۰۱۲ به پایان نمیرسد. سیاره ما بیش از ۴ میلیارد سال به خوبی عمر کرده و دانشمندان معتبر دنیا هم میگویند در سال ۲۰۱۲ هیچ خطری زمین را تهدید نمیکند.
سوال) ریشه این پیشگویی که زمین در سال ۲۰۱۲ به پایان میرسد، از کجا آمده؟
ناسا) این داستان اولین بار با این ادعا آغاز شد که سیارهای به نام «نیبیرو» که سومریها آن را کشف کردهاند، در حال حرکت به سوی زمین است. ابتدا گفته میشد که این فاجعه در ماه می ۲۰۰۳ رخ میدهد و زمانی که این تاریخ گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد، زمان موعد به دسامبر ۲۰۱۲ تغییر کرد و به تقویم باستانی «مایا» ها که تحول بزرگ در سال زمستان ۲۰۱۲ را پیشبینی کرده بود، ربط داده شد. به همین دلیل هم تاریخ ۲۰ دسامبر به عنوان روز موعد پیشبینی شد.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
متن دلخواه شما
|
|